پارت ۴
ویو ات
بعد از اون اتفاقا مجبور شدم قبول کنم که بایه ادم بیشعور قراره ازدواج کنم برا ناهار سر میز ناهار خوری رفتم اون پسره ی... بغلم نشست سعی کردم نگاش نکنم همینکار کردم
مرسی همگی من سیر شدم
دخترم توکه چیزی نخوردی
نه مرسی ممنون رفتم تو اتاقم چند روز بعد به اجبار عروسی کردیم تو یه خونه رفتیم خواستم با دوستم برم بیرون که
کجاااا؟؟
به توچه
ببین من باید بدونم کجاها میری که نگن زنش خرابه فهمیدی؟؟
خراب؟؟ از حرفش دلگیر شدم اما به رو خودم نیاوردم
چه فایدی برات داره بازم میگم به توچه
امد سمتم صورتم با دستاش گرفت نزدیک به خودش کرد
خوب گوش کن حوصله ناز کشیدنا ندارم پس دقت کن کدوم قبرستونایی میری فهمیدی؟
سرم تکون دادم رفتم بیرون
ایشششش کثافت فک کرده کیه به من دستور میده
بعد از اون اتفاقا مجبور شدم قبول کنم که بایه ادم بیشعور قراره ازدواج کنم برا ناهار سر میز ناهار خوری رفتم اون پسره ی... بغلم نشست سعی کردم نگاش نکنم همینکار کردم
مرسی همگی من سیر شدم
دخترم توکه چیزی نخوردی
نه مرسی ممنون رفتم تو اتاقم چند روز بعد به اجبار عروسی کردیم تو یه خونه رفتیم خواستم با دوستم برم بیرون که
کجاااا؟؟
به توچه
ببین من باید بدونم کجاها میری که نگن زنش خرابه فهمیدی؟؟
خراب؟؟ از حرفش دلگیر شدم اما به رو خودم نیاوردم
چه فایدی برات داره بازم میگم به توچه
امد سمتم صورتم با دستاش گرفت نزدیک به خودش کرد
خوب گوش کن حوصله ناز کشیدنا ندارم پس دقت کن کدوم قبرستونایی میری فهمیدی؟
سرم تکون دادم رفتم بیرون
ایشششش کثافت فک کرده کیه به من دستور میده
۱۰.۰k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.