دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۱۰۱
diyana
شب شده بود ولی هنوز پیمان بهوش نیومده بود داشتم از استرس میمردم
رفتم از پشت شیشه ببینمش که یهو دیدم دستش تکون دکتر رو صدا زدم
رفتم معاینش کردن
دکتر : خداروشکر حالشون خوبه بهوش اومدن
دیانا : میتونم ببینمش
دکتر : بله
دیانا: رفتم تو
دیانا : خوبی ؟ خیلی ترسوندیمون
پیمان : ارع خوبم
دیانا : خداروشکر
پیمان: اون عوضی کجاس
دیانا : بازداشتگاه
پیمان : عه خوبه
دیانا: فعلا استراحت کن
پیمان : باشه
کی مرخص میشم
دیانا : نمیدونم
میپرسم از دکتر
پیمان : مرسی
دیانا : رفتم از پیش دکتر گفنم : ببخشید آقای دکتر پیمان کی مرخص میشه
دکتر : از نظر من الانم مرخصه فقط اگه سر درد گرف سریع باید برسونیدشون بیمارستان
دیانا : باشه خسته نباشید
دکتر : ممنون
arslwn
ارسلان : ممد پیمان بهوش اومده
ممد : آره مرخصم شده
ارسلان : هوففف خیالم راحت شد
ممد: اما ارسلانم اگه شکایت داشته باشه ازت که دارع میان میبرنت
ارسلان : باز خوبه نمرده فوقش چند سال حبس میکشم
محراب : چند سال زیاد نی
ارسلان: چرا ولی کاری که کردم باید مجازاتش رو بکشم
محراب : اما تقصیر اونم بوده
ممد : اسیبو اون دیده پس اون فقط حق شکایت دارع
ارسلان : ممد راس میگ
سر نوشت منم اینه نمیشه کاریش کرد
محراب : کاشکی اینطوری نمیشد
ارسلان : فعلا ول کنید
صدای زنگ اومد رفتم در رو باز کردم نیکا و متین بودن
ممد : کی بود
ارسلان : نیکا و متین
ادامه دارد....
پارت ۱۰۱
diyana
شب شده بود ولی هنوز پیمان بهوش نیومده بود داشتم از استرس میمردم
رفتم از پشت شیشه ببینمش که یهو دیدم دستش تکون دکتر رو صدا زدم
رفتم معاینش کردن
دکتر : خداروشکر حالشون خوبه بهوش اومدن
دیانا : میتونم ببینمش
دکتر : بله
دیانا: رفتم تو
دیانا : خوبی ؟ خیلی ترسوندیمون
پیمان : ارع خوبم
دیانا : خداروشکر
پیمان: اون عوضی کجاس
دیانا : بازداشتگاه
پیمان : عه خوبه
دیانا: فعلا استراحت کن
پیمان : باشه
کی مرخص میشم
دیانا : نمیدونم
میپرسم از دکتر
پیمان : مرسی
دیانا : رفتم از پیش دکتر گفنم : ببخشید آقای دکتر پیمان کی مرخص میشه
دکتر : از نظر من الانم مرخصه فقط اگه سر درد گرف سریع باید برسونیدشون بیمارستان
دیانا : باشه خسته نباشید
دکتر : ممنون
arslwn
ارسلان : ممد پیمان بهوش اومده
ممد : آره مرخصم شده
ارسلان : هوففف خیالم راحت شد
ممد: اما ارسلانم اگه شکایت داشته باشه ازت که دارع میان میبرنت
ارسلان : باز خوبه نمرده فوقش چند سال حبس میکشم
محراب : چند سال زیاد نی
ارسلان: چرا ولی کاری که کردم باید مجازاتش رو بکشم
محراب : اما تقصیر اونم بوده
ممد : اسیبو اون دیده پس اون فقط حق شکایت دارع
ارسلان : ممد راس میگ
سر نوشت منم اینه نمیشه کاریش کرد
محراب : کاشکی اینطوری نمیشد
ارسلان : فعلا ول کنید
صدای زنگ اومد رفتم در رو باز کردم نیکا و متین بودن
ممد : کی بود
ارسلان : نیکا و متین
ادامه دارد....
۵۵۱
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.