p52
تهیونگ که از حرکت ناگهانی پسرش هول کرده بود و نمیدونست باید چیکار کنه، فقط اجازه داد جونگکوک هر کار که میخواد بکنه.
بعد از دو دقیقه که جونگکوک هر کار دلش میخواست با لب های هیونگش کرد، با صدا خودش رو عقب کشید و به چشم های متعجب تهیونگ زل زد.
_تو...تو خوبی...جونگکوکا؟
صدای الکس از پشت سرشون شنیده شد که انگار از همیشه سخت تر داشت حرف میزد.
جونگکوک لبخند کمرنگی زد و بی حال خودش رو توی بغل تهیونگ انداخت و زمزمه کرد:
_خوبم...خیلی خوبم...
جینا که حالا از بهت درومده بود به تهیونگ نگاهی انداخت و وقتی اشاره ی تهیونگ رو دید، متوجه شد الان وقت مناسبی برای بودن تو اون مکان و مشاوره دادن نیست و بهتره بره پس با تکون دادن سرش، بدون اینکه توجه جونگکوک رو جلب کنه، به سمت راهرو رفت و از اون مکان خارج شد.
تهیونگ همون طوری که تو متعجب ترین حالت خودش قرار داشت،نگاهی به پسر کوچولوش که خودشو تو بغلش جمع کرده بود انداخت و با بلند کردنش از رو زمین، اون رو توی بغلش گرفت و بهش اجازه داد سرش رو بزاره روی شونه هاش.
الکس با دیدن این صحنه از جلوی در کنار رفت و تهیونگ، همونطوری که جونگکوک رو توی بغلش داشت، داخل خونه شد و روی مبل نشست.
جونگکوک بعد از حدود پنج دقیقه بالاخره سرش رو بلند کرد و خیلی آروم و زیر لب زمزمه کرد:
_ببخشید بابت اتفاقی که افتاد...من فقط...فقط...چجوری باید توضیح بدم...
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
بعد از دو دقیقه که جونگکوک هر کار دلش میخواست با لب های هیونگش کرد، با صدا خودش رو عقب کشید و به چشم های متعجب تهیونگ زل زد.
_تو...تو خوبی...جونگکوکا؟
صدای الکس از پشت سرشون شنیده شد که انگار از همیشه سخت تر داشت حرف میزد.
جونگکوک لبخند کمرنگی زد و بی حال خودش رو توی بغل تهیونگ انداخت و زمزمه کرد:
_خوبم...خیلی خوبم...
جینا که حالا از بهت درومده بود به تهیونگ نگاهی انداخت و وقتی اشاره ی تهیونگ رو دید، متوجه شد الان وقت مناسبی برای بودن تو اون مکان و مشاوره دادن نیست و بهتره بره پس با تکون دادن سرش، بدون اینکه توجه جونگکوک رو جلب کنه، به سمت راهرو رفت و از اون مکان خارج شد.
تهیونگ همون طوری که تو متعجب ترین حالت خودش قرار داشت،نگاهی به پسر کوچولوش که خودشو تو بغلش جمع کرده بود انداخت و با بلند کردنش از رو زمین، اون رو توی بغلش گرفت و بهش اجازه داد سرش رو بزاره روی شونه هاش.
الکس با دیدن این صحنه از جلوی در کنار رفت و تهیونگ، همونطوری که جونگکوک رو توی بغلش داشت، داخل خونه شد و روی مبل نشست.
جونگکوک بعد از حدود پنج دقیقه بالاخره سرش رو بلند کرد و خیلی آروم و زیر لب زمزمه کرد:
_ببخشید بابت اتفاقی که افتاد...من فقط...فقط...چجوری باید توضیح بدم...
#BTS#ARMY#Namjoon#Jin#Suga#Jimin#Taehyung#Jungkook#Jhope#Army_forever#BTS_forever#Love_yourself#There_is_no_next_person##I_purple_you#Purple_ocean#The_biggest_boy_band_in_the_world#mood#love#fake#butter#INTJ#INFP#INFJ#ISTP#ISFP#ENFP#ENFJ#ENTJ#ESTJ#ENTP#INTP#KIM#JEON#RM#HOSEOK#K_POP#Tipe#mbti#hot#text#biyfriend#girlfriend#fake_love#fake#taekook
#بیتیاس#کیمتهیونگ#جئونجونگکوک#کیمنامجون#کیمسوکجین#مینیونگی#جانگهوسوک#پارکجیمین#بانی#جیهوپ#ارام#شوگا#جین#ورلدوایدهندسام#کیپاپ#کره#کرهجنوبی#امبیتیای#ارمی#باتر#داینامایت#موسیقی#پاپ#رپ#اپرا#ساکسیفون#فیک#تهکوک#کوکوی#یونمین#نامجین
۴۸۳
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.