Escape love Continue Part. 24

صبحونه مون رو خوردیم روی کاناپه نشستیم و فیلم نگاه می کردم که جین و هوسوک دو طرف مون نشستن
جین: خببب
هوسوک: خبب
+چی شده؟
جین: هیچی عزیزم 😁مگه نه هوسوک
هوسوک: اره اره
-اوهممم هه مین نظرت چیه بریم رو تاب بشینم کتاب بخونم برات
+ ارههه می خوام ببینم برای انا چه اتفاقی میفته
تهیونگ از ذوق کردن من خندید و از روی مبل پاشد
- همین حالا صبر کن من برم کتابو بیارم بریم
+ اوکی
تهیونگ از پله ها بالا رفت و جین و هوسوک با شما مرموزانه ای بهم نگاه می کردن
+چی شده؟
هوسوک: کی میخوای موتور به بدی؟
+امروز
جین: بعد اگه گفت نمیخوام میخوای چی کارش کنی؟؟
+ نگهش میدارم و میدونم نه نمیگه چون اون موتور
- کدوم موتور؟؟
هوسوک و جین یه دفعه رنگ از روشون پرید
سمت صدای جدی تهیونگ برگشتم
+ هیچی هیچی فق.....
- همین فکر کردی نمی فهمم اون چند وقته با هوسوک رفتی توی پا کینگ با سر صورت روغنی بر میگشتین نمیفهمم قضیه چیه
+ تهیونگ گوش...
- اونی که باید گوش کنی تویی من اگه میخواستم اون موتور سالم بمونه تا الان سالم نگهش میداشتم اوکی؟
+ اما....
-شدیدی چی گفتم؟؟؟؟
با دادی که زد چشمامو بستم و فقط سرمو تکون دادم























بمانید در خماری
نظر یادتون نرهههه❤❤
سلام سلام ببخشید دیر گذاشتم سرم شلوغ بود و حالم اوکی نبود و الان بهترم و پر انرژی برگشتم 💜