پارت 12 کاروشی
از زبون راوی*
میکا با لکنت جواب داد
؟رئیس هیچی در مورد هدفای دیگشون توی حافظشون نیست
فوزوکاوا نفس عمیقی کشید و ادامه داد.
مهم نیست اتسوشی کون به پلیسا بگو میتونن ببرنشون
از زبون میکا*
دیگه تقریبا شب شده بود که کونکیدابه سمتم اومد و کلیدی به سمتم گرفت...
-یوکا چان این کلید خونه جدیدته توی این ادرست *** خوابگاه شماره48
........................................................................................
*یک ماه بعد**** از زبون راوی
میکا بعد از تموم شدن ساعتکاری به سمت در خروجی حرکت کرد
و بعد به سمت کافه طبقه پایین رفت
بعد از یه ربع پیشخدمت به همراه قهوه ای که سفارش داده بود
رسید
میکا با دیدن قهوه نیشخند ملیحی روی لبش ایجاد شد و بعد از رفتن پیشخدمت
با ارامش کلید دفتر اتاق فوزوکاوا که ازش کش رفته بود رو بیرون اورد
و لبخندش پررنگ تر شد....
امشب میخواست کارو تموم کنه و با اطلاعاتی که رئیس( رییس فرشته های سقوط کرده)
از گذشته کار اگاه ها بدست اورده بود میتونست راحت دازای رو
به زندان بندازه و با پاشوندن اژانس از هم قطعا نقشه رییس
تا یه ماه دیگه عملی میشد
اروم لیوان رو روی میز گذاشت و بعد از حساب کردن پول قهوه
به سمت اژانس رفت الان ساعت2 شب بود و قطعا کسی اونجا نبود
....
************************************************************
لایک و کامنت فراموش نشه...
میکا با لکنت جواب داد
؟رئیس هیچی در مورد هدفای دیگشون توی حافظشون نیست
فوزوکاوا نفس عمیقی کشید و ادامه داد.
مهم نیست اتسوشی کون به پلیسا بگو میتونن ببرنشون
از زبون میکا*
دیگه تقریبا شب شده بود که کونکیدابه سمتم اومد و کلیدی به سمتم گرفت...
-یوکا چان این کلید خونه جدیدته توی این ادرست *** خوابگاه شماره48
........................................................................................
*یک ماه بعد**** از زبون راوی
میکا بعد از تموم شدن ساعتکاری به سمت در خروجی حرکت کرد
و بعد به سمت کافه طبقه پایین رفت
بعد از یه ربع پیشخدمت به همراه قهوه ای که سفارش داده بود
رسید
میکا با دیدن قهوه نیشخند ملیحی روی لبش ایجاد شد و بعد از رفتن پیشخدمت
با ارامش کلید دفتر اتاق فوزوکاوا که ازش کش رفته بود رو بیرون اورد
و لبخندش پررنگ تر شد....
امشب میخواست کارو تموم کنه و با اطلاعاتی که رئیس( رییس فرشته های سقوط کرده)
از گذشته کار اگاه ها بدست اورده بود میتونست راحت دازای رو
به زندان بندازه و با پاشوندن اژانس از هم قطعا نقشه رییس
تا یه ماه دیگه عملی میشد
اروم لیوان رو روی میز گذاشت و بعد از حساب کردن پول قهوه
به سمت اژانس رفت الان ساعت2 شب بود و قطعا کسی اونجا نبود
....
************************************************************
لایک و کامنت فراموش نشه...
۲.۵k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.