دکتر مافیا پارت ۱۰
بچه ها ببخشید دیر گذاشتم خونه ی مادر بزرگم بودم
_________
تهیونگ ویو
جواب منفی بود به کوک نگاه کردم دیدم بغض کرده
تهیونگ: کوک حالت خوبه؟
کوک: امیدوار بودم ا/ت خواهرم باشه ولی...
تهیونگ: اشکالی نداره
داشتم آرومش میکردم که صدای تیراندازی اومد به ساعت نگاه کردم ۵:۳۰ بود زودتر رسیده بودن با کوک رفتیم بالا دیدیم ا/ت تو سالن وایساده
تهیونگ: ا/ت زود برو تو اتاقت
ا/ت: چی شده
تهیونگ: گفتم برو تو اتاقت
ا/ت بدون هیچ حرفی رفت تو اتاق
*خلاصه میگم*
دیگه اومدن با لی جنگیدن و وقتی لی تهیونگ رو دید شکه شد و بخاطر این شک تهیونگ تونست یه تیر نزدیک قلبش بزنه
و یکی از افراد لی هم به کوک شلیک میکنه و بعدش عقب نشینی میکنن*
تهیونگ: ا/ت ا/ت
ا/ت : کوکککک چیشده
تهیونگ: گلوله خورده
ا/ت : باشه بیارش تو اتاقم زودباش
تهیونگ: باشه
* دیگه رفتن بالا ا/ت هم کوک رو معاینه کرد و گلوله رو در آورد *
ا/ت: تیر نزدیک قلبش خورده ولی شانس آورده بدن قوی داره
تهیونگ: خداروشکر کی بهوش میاد؟
ا/ت : با این وضعیت فردا بهوش میاد
تهیونگ: ازت ممنونم بابت همه چیز
ا/ت: خواهش فقط اونا کی بودن؟
تهیونگ : مهم نیست
ا/ت: بگو یا میرم
تهیونگ: دشمنم همونی که بهم چاقو زد
ا/ت : واسه چی دشمن داری؟
تهیونگ: واسه اینکه مافیام راضی شدی؟
ا/ت: چیییی؟
*بدون حرف دیگه ای رفت پایین میخواست در رو باز کنه بره که تهیونگ دستش رو گرفت
_________
تهیونگ ویو
جواب منفی بود به کوک نگاه کردم دیدم بغض کرده
تهیونگ: کوک حالت خوبه؟
کوک: امیدوار بودم ا/ت خواهرم باشه ولی...
تهیونگ: اشکالی نداره
داشتم آرومش میکردم که صدای تیراندازی اومد به ساعت نگاه کردم ۵:۳۰ بود زودتر رسیده بودن با کوک رفتیم بالا دیدیم ا/ت تو سالن وایساده
تهیونگ: ا/ت زود برو تو اتاقت
ا/ت: چی شده
تهیونگ: گفتم برو تو اتاقت
ا/ت بدون هیچ حرفی رفت تو اتاق
*خلاصه میگم*
دیگه اومدن با لی جنگیدن و وقتی لی تهیونگ رو دید شکه شد و بخاطر این شک تهیونگ تونست یه تیر نزدیک قلبش بزنه
و یکی از افراد لی هم به کوک شلیک میکنه و بعدش عقب نشینی میکنن*
تهیونگ: ا/ت ا/ت
ا/ت : کوکککک چیشده
تهیونگ: گلوله خورده
ا/ت : باشه بیارش تو اتاقم زودباش
تهیونگ: باشه
* دیگه رفتن بالا ا/ت هم کوک رو معاینه کرد و گلوله رو در آورد *
ا/ت: تیر نزدیک قلبش خورده ولی شانس آورده بدن قوی داره
تهیونگ: خداروشکر کی بهوش میاد؟
ا/ت : با این وضعیت فردا بهوش میاد
تهیونگ: ازت ممنونم بابت همه چیز
ا/ت: خواهش فقط اونا کی بودن؟
تهیونگ : مهم نیست
ا/ت: بگو یا میرم
تهیونگ: دشمنم همونی که بهم چاقو زد
ا/ت : واسه چی دشمن داری؟
تهیونگ: واسه اینکه مافیام راضی شدی؟
ا/ت: چیییی؟
*بدون حرف دیگه ای رفت پایین میخواست در رو باز کنه بره که تهیونگ دستش رو گرفت
۳۵.۴k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.