My designer, season two part¹²
ات ویو
چرا این اینطوری کرد دلم نمیخواست همراهیش کنم ولی جلو اینا نمیشه پسش بزنم
ته ویو
منظره ای که دارم میبینم قلبم رو هزار تیکه کرد ات و سئوجون درسته از ات متنفرم ولی همونقدرم دوسش دارم
ات
این دست برنمیداره چیکار کنم بزور خودمو ازش جدا کردم و بهش نگاه کردم این نگاه رومیشناسم
ات:چته
سئوجون:🥵🥵🥵
ات:بریم اتاقمون
دم در اتاق
ات:سئوجون میدونی اگه دستت بهم بخوره چی میشه نه
فلش به شب ازدواحشون
سئوجون ویو
وارد اتاق شدم و دیدم ات چاقو رو گرفته رو گلوش
جون:عشقم چیکار میکنی
ات:اگه بهم دست بزنی خودمو میکشم
جون:این شوخیه
ات چاقو رو رو گلوش فشار میده و خون شروع به اومدن میکنه
ات:نه نیست
جون:باشه چاقو رو بزار پایین
پایان فلش
جون:اما من
ات:اگه میخوای بمیرم کافیه
جون:نه
ات میره اتاقش و درو میبنده
ته:بچه ها من دیگه میرم شب بخیر
بعد تهیونگ همه رفتن
سئوجون ویو
مشغول خوردن الکل تو بار بودم ات جرا اینکارو میکنه چرا خواست باهام ازدواج کنه الانم
+:انگار دارو اثر کرد
جون:پس کار تو بود الان باید تاوان پس بدی
خلاصه که اسمات 😈😈😈😈😈
صبح ات ویو
بیدار شدم یه روز بد دیگه شروع شود بی اشتیاق حاضر شدم سئوجون کجاس از مدریت پرسیدم فهمیدم یه اتاق جدید گرفته کارت اتاق رو گرفتم و داشتم میرفتم اونجا که تو راه رو تهیونگ رو دیدم هردومون وایستادیم و بهمنگاه ميکردیم ولی نه شروع کردم به راه رفتن و بدون توجه بهش از کنارش رد شدم رو به اتاق سئوجون بودم درو باز کردم و رفتم داخل
ته ویو
این فکر کرده کیه من کشته مردت نیستما ات خانم برو به درک
بایییی😃😃😃😃
چرا این اینطوری کرد دلم نمیخواست همراهیش کنم ولی جلو اینا نمیشه پسش بزنم
ته ویو
منظره ای که دارم میبینم قلبم رو هزار تیکه کرد ات و سئوجون درسته از ات متنفرم ولی همونقدرم دوسش دارم
ات
این دست برنمیداره چیکار کنم بزور خودمو ازش جدا کردم و بهش نگاه کردم این نگاه رومیشناسم
ات:چته
سئوجون:🥵🥵🥵
ات:بریم اتاقمون
دم در اتاق
ات:سئوجون میدونی اگه دستت بهم بخوره چی میشه نه
فلش به شب ازدواحشون
سئوجون ویو
وارد اتاق شدم و دیدم ات چاقو رو گرفته رو گلوش
جون:عشقم چیکار میکنی
ات:اگه بهم دست بزنی خودمو میکشم
جون:این شوخیه
ات چاقو رو رو گلوش فشار میده و خون شروع به اومدن میکنه
ات:نه نیست
جون:باشه چاقو رو بزار پایین
پایان فلش
جون:اما من
ات:اگه میخوای بمیرم کافیه
جون:نه
ات میره اتاقش و درو میبنده
ته:بچه ها من دیگه میرم شب بخیر
بعد تهیونگ همه رفتن
سئوجون ویو
مشغول خوردن الکل تو بار بودم ات جرا اینکارو میکنه چرا خواست باهام ازدواج کنه الانم
+:انگار دارو اثر کرد
جون:پس کار تو بود الان باید تاوان پس بدی
خلاصه که اسمات 😈😈😈😈😈
صبح ات ویو
بیدار شدم یه روز بد دیگه شروع شود بی اشتیاق حاضر شدم سئوجون کجاس از مدریت پرسیدم فهمیدم یه اتاق جدید گرفته کارت اتاق رو گرفتم و داشتم میرفتم اونجا که تو راه رو تهیونگ رو دیدم هردومون وایستادیم و بهمنگاه ميکردیم ولی نه شروع کردم به راه رفتن و بدون توجه بهش از کنارش رد شدم رو به اتاق سئوجون بودم درو باز کردم و رفتم داخل
ته ویو
این فکر کرده کیه من کشته مردت نیستما ات خانم برو به درک
بایییی😃😃😃😃
۹.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.