✿ کپشن خاص ✿
✿ کپشن خاص ✿
همه دخترا بارها و بارها عاشق شدن !
اولین بار واسه اون پسر بچه لاغر با موهای چتری نا مرتب و چشم و ابروی مشکی که هم بازی بچگیت بوده و دست به دست هم تمام کوچه پس کوچه های محله رو دویدی و جیغ زدی و یه روز ول کردی دستشو چون دیگه بزرگ شدی و ترسیدی که دعوا شی از طرف مامان !
بار دیگه این بار تو نوجوونی شاید
دلت میلرزه واسه اون پسر سوسول و قرتی همسایه که موهاش اتو کشیدن و لباسای جلفی داره !
این عشق نوجوونی تو زمان ما اوجش نگاهای یواشکی با گل انداختن گونه ها بود چرا که میترسیدیم که یهو بقیه بو نبرن !!!
عشق های مجازی هم که اوووف نگو...
یکی یکی چه شبا که تایپ کردیم و تایپ کردیم و وابسته شدیم و نصف و نیمه رهاشون کردیم و ... !
پا که به دانشگاه گذاشتیم شیفته اون یکی شدیم که لعنتی ترین و دوست داشتنی ترین چهره دانشگاه داشت و از شانس بدمون مال فلانی شد و دستمون موند توی پوست گردو !
عاشقی کردیم و دلمون لرزید و ترسیدیم و نصف نیمه رها شدیم تا ...
درست زمانی که انتظار نداشتیم سر و کله کسی پیدا شد که شبیه آروزوهامون نبود اما تمام معادلاتمونو به هم ریخت...
تک تک سلول هامونو میشناخت و میشناختی تمام رگ هاش رو !
این بار اما داستان فرق میکرد ...
نمیترسیدی و نمیترسید تا اونجا که تموم خطرناک های دنیا رو با هم تجربه کردین و گذشتین از تموم خط قرمزها !
تایپ کردین و نترسیدین!
زنگ زدین به هم و تا خود صبح پچ پچ کردین و نترسیدین!
از دور زل زدین تو چشمای هم و نترسیدین !
در آغوش گرفتین و قربون هم رفتین و عاشقی کردین و همخواب شدین و نترسیدین!
عاشقی میکنی به اندازه تموم لحظه هایی که عاشقی نکردی و ترسیدی!
براش میزاری از جون و دل و برات میزاره !
دست تو دست هم خیابون رو قدم میزنین
پا به پا دنبالش میدوی و خودتو پرت میکنی تو بغلش و قهقهه میزنی!
لبخند میزنی و سلفی میگیری!
تمومت رو براش میزاری و ...
تموم میشه...!
به همین سادگی...
شاید پسرا نفهمن
اما بعد از این تموم شدنا دخترا تموم میشن...!
نفس میکشن!
غذا میخورن!
میخندن !
اما زندگی نه!
میرن توی کمای عشق!
مرگ مغزی میشه قلبشون!
تنهایی خودشونو بغل میکنن و با دیدن عشق بقیه میمیرن هربار و بغض میکنن و بغض میکنن!
روزا شب میشه و شبا صبح اما نمیفهمن...
زنده هستن و اما نمیفهمن!
که بلاخره روزی با عقل!
نه که با دل ...!
تن میدن به ازدواج به مردی که آخرین عشق که نه.. !
آخرین یار زندگی شون باشه ... !
همه دخترا بارها و بارها عاشق شدن !
اولین بار واسه اون پسر بچه لاغر با موهای چتری نا مرتب و چشم و ابروی مشکی که هم بازی بچگیت بوده و دست به دست هم تمام کوچه پس کوچه های محله رو دویدی و جیغ زدی و یه روز ول کردی دستشو چون دیگه بزرگ شدی و ترسیدی که دعوا شی از طرف مامان !
بار دیگه این بار تو نوجوونی شاید
دلت میلرزه واسه اون پسر سوسول و قرتی همسایه که موهاش اتو کشیدن و لباسای جلفی داره !
این عشق نوجوونی تو زمان ما اوجش نگاهای یواشکی با گل انداختن گونه ها بود چرا که میترسیدیم که یهو بقیه بو نبرن !!!
عشق های مجازی هم که اوووف نگو...
یکی یکی چه شبا که تایپ کردیم و تایپ کردیم و وابسته شدیم و نصف و نیمه رهاشون کردیم و ... !
پا که به دانشگاه گذاشتیم شیفته اون یکی شدیم که لعنتی ترین و دوست داشتنی ترین چهره دانشگاه داشت و از شانس بدمون مال فلانی شد و دستمون موند توی پوست گردو !
عاشقی کردیم و دلمون لرزید و ترسیدیم و نصف نیمه رها شدیم تا ...
درست زمانی که انتظار نداشتیم سر و کله کسی پیدا شد که شبیه آروزوهامون نبود اما تمام معادلاتمونو به هم ریخت...
تک تک سلول هامونو میشناخت و میشناختی تمام رگ هاش رو !
این بار اما داستان فرق میکرد ...
نمیترسیدی و نمیترسید تا اونجا که تموم خطرناک های دنیا رو با هم تجربه کردین و گذشتین از تموم خط قرمزها !
تایپ کردین و نترسیدین!
زنگ زدین به هم و تا خود صبح پچ پچ کردین و نترسیدین!
از دور زل زدین تو چشمای هم و نترسیدین !
در آغوش گرفتین و قربون هم رفتین و عاشقی کردین و همخواب شدین و نترسیدین!
عاشقی میکنی به اندازه تموم لحظه هایی که عاشقی نکردی و ترسیدی!
براش میزاری از جون و دل و برات میزاره !
دست تو دست هم خیابون رو قدم میزنین
پا به پا دنبالش میدوی و خودتو پرت میکنی تو بغلش و قهقهه میزنی!
لبخند میزنی و سلفی میگیری!
تمومت رو براش میزاری و ...
تموم میشه...!
به همین سادگی...
شاید پسرا نفهمن
اما بعد از این تموم شدنا دخترا تموم میشن...!
نفس میکشن!
غذا میخورن!
میخندن !
اما زندگی نه!
میرن توی کمای عشق!
مرگ مغزی میشه قلبشون!
تنهایی خودشونو بغل میکنن و با دیدن عشق بقیه میمیرن هربار و بغض میکنن و بغض میکنن!
روزا شب میشه و شبا صبح اما نمیفهمن...
زنده هستن و اما نمیفهمن!
که بلاخره روزی با عقل!
نه که با دل ...!
تن میدن به ازدواج به مردی که آخرین عشق که نه.. !
آخرین یار زندگی شون باشه ... !
۷.۲k
۰۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.