ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
𝑝𝑎𝑟𝑡 24
.
ویو ا.ت
سوار ماشین شدیم بعد 20 مین رسیدم و هیچ حرفی بین مون رد و بدل نشد رسیدم عمارت نامجون سوییج رو داد بادیگاردهای که ماشین پارک کنند رفتیم داخل رفتم اتاق لباس ها موها مو با جمع کردم کنم رو در آوردم و دمپایی هام رو عوض کردم کفش رو توی جاکفشی گذاشتم و رفتم آشپز خونه که نامجون هم با یک تیشرت سیاه که آخر آسین و یقه و انتهای تیشرتش نوار سفید زده شده بود و یک شلوارک سیاه و دمپایی های سیاهش استایلش رپ کامل کرده بودن
نامجون اومد آشپز خونه
- از اونجایی که آشپز تو خوبه میشه تو غذا هارو درست کنی
+ باشه ولی آشپز تو هم خوبه که
- دست پخت تو بهتره
+ باشه قبول
نامجون شروع کرد به درست کردن و منم اول سوجو و ویسکی ها رو تو ی یخچال گذاشتم پ بعد رفتم سمت خوراکی ها اول ظرف ها رو آوردم و بعد خوراکی هارو چیدم بعد از یک ساعت هم من و هم نامجون تموم شدیم
- میگن نامجون برای بعد از شام بریم بیرون دور آتیش جمع شیم و اونجا خوراکی هارو بخوریم و لذت ببریم؟
+ باشه چرا که ایده ی خیلی خوبیه
با نامجون رفتیم کنار کمد دیواری بزرگی که کنار ورودی بود و چند تا پتو و بالشت برداشتیم رفتیم حیاط رفتیم کنار درختا و اونجا هم نور بیشتری داشت هم فضای خوبی داخلش حیاط یک منقل دایری بود اون رو آوردم و گذاشتم اطرافش هم میز دایره ای شکل بود که قشنگ میتونستیم وسایل رو بزاریم یک به اندازه ی 5 دیدم از منقل دور شدیم و رفتیم صندلی ها رو چیدیم و میخواستیم بریم داخل که اعضا وارد شدن بعد سلام کردن رفتیم داخل بل نامجون میز رو چیدیم اعضا رو صدا کردیم و شروع کردیم به خودم غذا که وسط غذا بودیم که.......
𝑝𝑎𝑟𝑡 24
.
ویو ا.ت
سوار ماشین شدیم بعد 20 مین رسیدم و هیچ حرفی بین مون رد و بدل نشد رسیدم عمارت نامجون سوییج رو داد بادیگاردهای که ماشین پارک کنند رفتیم داخل رفتم اتاق لباس ها موها مو با جمع کردم کنم رو در آوردم و دمپایی هام رو عوض کردم کفش رو توی جاکفشی گذاشتم و رفتم آشپز خونه که نامجون هم با یک تیشرت سیاه که آخر آسین و یقه و انتهای تیشرتش نوار سفید زده شده بود و یک شلوارک سیاه و دمپایی های سیاهش استایلش رپ کامل کرده بودن
نامجون اومد آشپز خونه
- از اونجایی که آشپز تو خوبه میشه تو غذا هارو درست کنی
+ باشه ولی آشپز تو هم خوبه که
- دست پخت تو بهتره
+ باشه قبول
نامجون شروع کرد به درست کردن و منم اول سوجو و ویسکی ها رو تو ی یخچال گذاشتم پ بعد رفتم سمت خوراکی ها اول ظرف ها رو آوردم و بعد خوراکی هارو چیدم بعد از یک ساعت هم من و هم نامجون تموم شدیم
- میگن نامجون برای بعد از شام بریم بیرون دور آتیش جمع شیم و اونجا خوراکی هارو بخوریم و لذت ببریم؟
+ باشه چرا که ایده ی خیلی خوبیه
با نامجون رفتیم کنار کمد دیواری بزرگی که کنار ورودی بود و چند تا پتو و بالشت برداشتیم رفتیم حیاط رفتیم کنار درختا و اونجا هم نور بیشتری داشت هم فضای خوبی داخلش حیاط یک منقل دایری بود اون رو آوردم و گذاشتم اطرافش هم میز دایره ای شکل بود که قشنگ میتونستیم وسایل رو بزاریم یک به اندازه ی 5 دیدم از منقل دور شدیم و رفتیم صندلی ها رو چیدیم و میخواستیم بریم داخل که اعضا وارد شدن بعد سلام کردن رفتیم داخل بل نامجون میز رو چیدیم اعضا رو صدا کردیم و شروع کردیم به خودم غذا که وسط غذا بودیم که.......
۳.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.