𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۶ پارت ۲۲
با جئونگ رفتیم بیرون قرار شد با ون بریم خونم وقتی رسیدیم با جئونگ رفتیم اتاقم بهم کمک کرد راحت بخوابم قرار شد اتاق مهمون بمونه برای مدتی
وقتی رفت......شروع کردم به گریه کردن
_اخه تهیونگ چرا این کارارو میکنی؟من هنوزم عاشقتم چرا تو هربار منو نابود میکنی؟چرا عشقمو زیر پات له کردی
با این افکار توذهنم خواب رفتم
*فردا*
چشمامو باز کردم به ساعت کنار تختم نگاه کردم ساعت ۱۲ بوودددد؟
یا خدا سریع پاشدم صورتمو شستم لباس خوابمو عوض کردم و یک تیشرت با شلوارک پوشیدم رفتم پایین
جئونگ داشت کتاب میخوند منم به ارومی برای اینکه نترسه سلام دادم اما....
جئونگ_وای خدا چیشده
_اممم منم جئونگ اروم باش
جئونگ_ای دختر از دست تو ترسیدم
_مثلا اروم اومدم نترسی
جئونگ_😂
جئونگ_چیزی شده؟گشنه ای؟
_نه فقط چرا انقد خوابیدم من؟
جئونگ_خب امروز روز تعطیل بود واسه همون گذاشتم بخوابی
_ممنونم
جئونگ_غذا میخوری؟
_اوهوم
جئونگ_داره اماده میشه تا تو بری اتاقتو مرتب کنی
_یااا از کجا میدونی اتاقم بهم ریختس
جئونگ_چون همین دیشب پیشت بودم
_اوا راست میگی که
جئونگ_بدو برو
رفتم تو اتاقم راست میگفت کل اتاقم ریخت و پاش شده بود من که قبلا خیلی تمیزکار بودم
لباسارو جمع کردم مرتب توی کشو چیدم لباس بیرونی هارو هم با چوب لباسی تو کمد بزرگه اویزون کردم کفشامو گذاشتم تو کمد و درشو بستم
_لباس:انجام شد
رفتم سمت میز ارایشی و همه ی لوازم ارایشی هارو یکی یکی اروم گذاشتم رو زمین ماشالله یه عالمه داشتم حتی تو کشو های میزشم پر بود از خرت و پرت اونارو هم خالی کردم دیگه میز خالیه خالی بود با دستمال همه جاشو اینه شو داخل کشو هارو تمیز کردم صندوقچه ی روی میز رو که تمام جواهراتم توش بود رو اول از همه گذاشتم توی کشو همه ی خرت و پرت های فانتزی مثلا کش مو گیره های فانتزی و کوچولو موچولو که همشون طرح های بیتی۲۱ بودن رو گذاشتم توی اون کشو پر شد بستمش
بعد لوازم ارایشی های زیادم رو توی کشو ی دیگه چیدم،یک چند تا ادکلن و رژ لب و لاک و کرم پودر و ریمل و خط چشم و برق لب اینارو جلوی میز چیدم چون معمولا ارایش میکنم یک پاتختی کوچولو که یکیش کنار تختمه رو گذاشته بودم کنار میز ارایشی،،،داخل اون پر از محصولات پوستی بهتداشتی بود اونم خالی کردم تمیز کردم و دوباره چیدمشون سرجاشون صندلی رو گذاشتم جلوی میز و از جام پاشدم
_میزدراور:انجام شد
رفتم سما میزتحریرم اون مرتب بود فقط یکم گرد گیری کردمش چون خاک گرفته بود
_میزتحریر:انجام شد
اخر سر هم تختم....تصمیم گرفتم رو تختی رو عوض کنم......رنگ مشکیش یکم حال ادمو دپرس میکرد
از تو کمد داخل دستشویی که حوله ها و شامپو و خرت و پرتا توش بود یک روتختی که خودم چند وقت پیش خریده بودم رو برداشتم................
وقتی رفت......شروع کردم به گریه کردن
_اخه تهیونگ چرا این کارارو میکنی؟من هنوزم عاشقتم چرا تو هربار منو نابود میکنی؟چرا عشقمو زیر پات له کردی
با این افکار توذهنم خواب رفتم
*فردا*
چشمامو باز کردم به ساعت کنار تختم نگاه کردم ساعت ۱۲ بوودددد؟
یا خدا سریع پاشدم صورتمو شستم لباس خوابمو عوض کردم و یک تیشرت با شلوارک پوشیدم رفتم پایین
جئونگ داشت کتاب میخوند منم به ارومی برای اینکه نترسه سلام دادم اما....
جئونگ_وای خدا چیشده
_اممم منم جئونگ اروم باش
جئونگ_ای دختر از دست تو ترسیدم
_مثلا اروم اومدم نترسی
جئونگ_😂
جئونگ_چیزی شده؟گشنه ای؟
_نه فقط چرا انقد خوابیدم من؟
جئونگ_خب امروز روز تعطیل بود واسه همون گذاشتم بخوابی
_ممنونم
جئونگ_غذا میخوری؟
_اوهوم
جئونگ_داره اماده میشه تا تو بری اتاقتو مرتب کنی
_یااا از کجا میدونی اتاقم بهم ریختس
جئونگ_چون همین دیشب پیشت بودم
_اوا راست میگی که
جئونگ_بدو برو
رفتم تو اتاقم راست میگفت کل اتاقم ریخت و پاش شده بود من که قبلا خیلی تمیزکار بودم
لباسارو جمع کردم مرتب توی کشو چیدم لباس بیرونی هارو هم با چوب لباسی تو کمد بزرگه اویزون کردم کفشامو گذاشتم تو کمد و درشو بستم
_لباس:انجام شد
رفتم سمت میز ارایشی و همه ی لوازم ارایشی هارو یکی یکی اروم گذاشتم رو زمین ماشالله یه عالمه داشتم حتی تو کشو های میزشم پر بود از خرت و پرت اونارو هم خالی کردم دیگه میز خالیه خالی بود با دستمال همه جاشو اینه شو داخل کشو هارو تمیز کردم صندوقچه ی روی میز رو که تمام جواهراتم توش بود رو اول از همه گذاشتم توی کشو همه ی خرت و پرت های فانتزی مثلا کش مو گیره های فانتزی و کوچولو موچولو که همشون طرح های بیتی۲۱ بودن رو گذاشتم توی اون کشو پر شد بستمش
بعد لوازم ارایشی های زیادم رو توی کشو ی دیگه چیدم،یک چند تا ادکلن و رژ لب و لاک و کرم پودر و ریمل و خط چشم و برق لب اینارو جلوی میز چیدم چون معمولا ارایش میکنم یک پاتختی کوچولو که یکیش کنار تختمه رو گذاشته بودم کنار میز ارایشی،،،داخل اون پر از محصولات پوستی بهتداشتی بود اونم خالی کردم تمیز کردم و دوباره چیدمشون سرجاشون صندلی رو گذاشتم جلوی میز و از جام پاشدم
_میزدراور:انجام شد
رفتم سما میزتحریرم اون مرتب بود فقط یکم گرد گیری کردمش چون خاک گرفته بود
_میزتحریر:انجام شد
اخر سر هم تختم....تصمیم گرفتم رو تختی رو عوض کنم......رنگ مشکیش یکم حال ادمو دپرس میکرد
از تو کمد داخل دستشویی که حوله ها و شامپو و خرت و پرتا توش بود یک روتختی که خودم چند وقت پیش خریده بودم رو برداشتم................
۴۳.۸k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.