عشق ناپایدار 💔 ■Part 24■
وقتی رفتیم داخل دیدم هنوز مثل شیش سال پیشه خونه و هیچ چیزیش تغییر نکرده
دایون: تغییرش ندادی؟!
نامجون: نه برای چی باید چیدمان عشقم رو عوض کنم راستی گفتم اتاقمون رو تمیز کنن آخه شیش سال درش بسته بود
دایون: یعنی..
نامجون: برای اون اتاق جدا در نظر گرفتم
دایون: اکی
نایون: مامانی خوابم میاد
دایون: باشه الان میریم میخوابیم
نامجون: بیا بریم اتاقتو نشون بدم
نایون: باشه
به همراه نامجون رفتیم طبقه بالا و وارد اتاق نایون شدیم
نایون: چه خوشگله ممنون
نامجون: خواهش میکنم عزیزم خب من میرم تو اتاق لباسمو عوض کنم توام که دیگه میدونی کجاست
دایون: آره میدونم لباس نایون رو عوض کنم میام
نامجون: اکی شب بخر فسقل من
نایون: شب بخیر
نامجون رفت بیرون و منم نشستم گوشه تخت نایون
دایون: کوله پشتیتو بیار لباستو عوض کنم
کوله رو بهم داد و من بعد از عوض کردن لباس و خاموش کردن چراغ اتاق رفتم سمت اتاق خودمون ، در رو باز کردم و رفتم داخل به محض ورودم نامجون منو کوبوند به دیوار و لبامو به اسارت خودش در اورد و مک های عمیقی میزد
نامجون: اوممم دیگه نمیتونم تحمل کنم میخوامت
دایون: منم همینطور
نامجون تمام لباس هامو از تنم در اورد و انداختم رو تخت ، بعد از اینکه لباس خودش رو هم در اورد روم خیمه زد و شروع به بوسیدم کرد و کم کم زبونش رو هم وارد دهنم کردم ، بعد از چند مین از لبام دل کند رفت سمت گردنم و روش کیس مارک های دردناکی گذاشت و کم کم رفت پایین تا اینکه به عضوم رسید ، بوسه کوتاهی روش بعد با زبونش لیس زدو عضوم رو به بازی گرفت و منم فقط ناله میکردم ، بالاخره بعد از چند مین بلند شد و بهم اشاره کرد تا براش ساک بزنم ، چند مین به این کار ادامه دادم تا اینکه تو دهنم ارضا شد و منم اون مایع رو قورت دادم
نامجون: عالی بود بیبی گرل آههه
دوباره منو خوابوند و بوسه ای به لبم زد و عضوش رو یکدفعه تا آخر واردم کرد
دایون: آهههههههه لعنت بهت کیم نامجون
نامجون: تو این مدت چقدر تنگ شدی بیب اوممم
نامجون شروع به زدن ضربات آروم کرد و کم کم بهش سرات بخشید و دیوانه وار توم میکوبید و منم فقط بلند جیغ میزدم و ناله میکرد
دایون: اوه مای گاد
نامجون: اههه یکم دیگه مونده
بالاخره هردو ارضا شدیم و نامجون توم خالی کرد ولی عضوش رو توم نگه داشت
دایون: نگو که بازم میخوای
نامجون: تا شیش راند به فاکت ندم همسایه پایینی آروم نمیشه بیب
دایون: پس قراره تا صبح توم بکوبی
نامجون: دقیقا
نامجون پوزیشن رو تغییر داد و دوباره شروع به ضربه زدن کرد و این جریان تا شیش راند ادامه پیدا کرد و ۳ صبح بود که خوابیدیم
کپی ممنوع ❌
دایون: تغییرش ندادی؟!
نامجون: نه برای چی باید چیدمان عشقم رو عوض کنم راستی گفتم اتاقمون رو تمیز کنن آخه شیش سال درش بسته بود
دایون: یعنی..
نامجون: برای اون اتاق جدا در نظر گرفتم
دایون: اکی
نایون: مامانی خوابم میاد
دایون: باشه الان میریم میخوابیم
نامجون: بیا بریم اتاقتو نشون بدم
نایون: باشه
به همراه نامجون رفتیم طبقه بالا و وارد اتاق نایون شدیم
نایون: چه خوشگله ممنون
نامجون: خواهش میکنم عزیزم خب من میرم تو اتاق لباسمو عوض کنم توام که دیگه میدونی کجاست
دایون: آره میدونم لباس نایون رو عوض کنم میام
نامجون: اکی شب بخر فسقل من
نایون: شب بخیر
نامجون رفت بیرون و منم نشستم گوشه تخت نایون
دایون: کوله پشتیتو بیار لباستو عوض کنم
کوله رو بهم داد و من بعد از عوض کردن لباس و خاموش کردن چراغ اتاق رفتم سمت اتاق خودمون ، در رو باز کردم و رفتم داخل به محض ورودم نامجون منو کوبوند به دیوار و لبامو به اسارت خودش در اورد و مک های عمیقی میزد
نامجون: اوممم دیگه نمیتونم تحمل کنم میخوامت
دایون: منم همینطور
نامجون تمام لباس هامو از تنم در اورد و انداختم رو تخت ، بعد از اینکه لباس خودش رو هم در اورد روم خیمه زد و شروع به بوسیدم کرد و کم کم زبونش رو هم وارد دهنم کردم ، بعد از چند مین از لبام دل کند رفت سمت گردنم و روش کیس مارک های دردناکی گذاشت و کم کم رفت پایین تا اینکه به عضوم رسید ، بوسه کوتاهی روش بعد با زبونش لیس زدو عضوم رو به بازی گرفت و منم فقط ناله میکردم ، بالاخره بعد از چند مین بلند شد و بهم اشاره کرد تا براش ساک بزنم ، چند مین به این کار ادامه دادم تا اینکه تو دهنم ارضا شد و منم اون مایع رو قورت دادم
نامجون: عالی بود بیبی گرل آههه
دوباره منو خوابوند و بوسه ای به لبم زد و عضوش رو یکدفعه تا آخر واردم کرد
دایون: آهههههههه لعنت بهت کیم نامجون
نامجون: تو این مدت چقدر تنگ شدی بیب اوممم
نامجون شروع به زدن ضربات آروم کرد و کم کم بهش سرات بخشید و دیوانه وار توم میکوبید و منم فقط بلند جیغ میزدم و ناله میکرد
دایون: اوه مای گاد
نامجون: اههه یکم دیگه مونده
بالاخره هردو ارضا شدیم و نامجون توم خالی کرد ولی عضوش رو توم نگه داشت
دایون: نگو که بازم میخوای
نامجون: تا شیش راند به فاکت ندم همسایه پایینی آروم نمیشه بیب
دایون: پس قراره تا صبح توم بکوبی
نامجون: دقیقا
نامجون پوزیشن رو تغییر داد و دوباره شروع به ضربه زدن کرد و این جریان تا شیش راند ادامه پیدا کرد و ۳ صبح بود که خوابیدیم
کپی ممنوع ❌
۸۵.۱k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.