سناریو قاتل وحشی ( part number one)
&باورم نمیشه از گشادی در اومدم دارم سناریو مینویسم 😑🚬&
&نکته ماهیتو و تومونه از قبل باهم تو رابطه بودن&
دید راوی:
تومونه تو یه کوچه تنگ و تاریک داشت قدم میزند تازه با یکی از جادوگرای جوجوتسو درگیر شده بود و حسابی خسته بود
دید تومونه:
داشتم برای خودم قدم میزدم که یهو صدایی از پشتم شنیدم صدا برام آشنا بود و سریع به عقب نگاه کردم...و...بعله دیدم ماهیتو داره با سرعت جت به طرفم میدوه و صدام میزنه
ماهیتو( تومونههه...! تومونه جونمممم...!! دلم برات تنگ شده بودددد...!)
همونجوری بی تفاوت بهش زل زده بود
اصلا بروز نمیدادم اما تو دلم پارتی گرفته بودم و خیلی خوشحال بودم که دوباره ملاقاتش کردم
دید ماهیتو:
سریع خودمو بهش رسوندم
از قیافم معلوم بود که خیلی برای دیدنش ذوق داشتم و محکم بغلش کردم و دستامو دور کمرش حلقه کردم ، اونو بو کردم مثل همیشه بوی شبنم میداد خیلی حس خوبی بود و دلم میخواست تا ابد اونجوری بمونم
اون چشمای آبی رنگش مثل آسمون بودن ، همونجوری به چشاش زل زده بودم و لبخند زدم
دید تومونه:
تو بغلش یکم آروم گرفتم و حسابی حس خوبی میداد انگار قلبم داشت سینه بیرون میزد ، یکم سرخ شدم بعد منم بغلش کردم و سرمو رو سینش گذاشتم ، انگشتاشو بین موهام احساس کردم و لبخند کوچیک زدم
ببخشید کوتاه شد ولی ادامه داره🙂
جانه❤️❤️❤️
&نکته ماهیتو و تومونه از قبل باهم تو رابطه بودن&
دید راوی:
تومونه تو یه کوچه تنگ و تاریک داشت قدم میزند تازه با یکی از جادوگرای جوجوتسو درگیر شده بود و حسابی خسته بود
دید تومونه:
داشتم برای خودم قدم میزدم که یهو صدایی از پشتم شنیدم صدا برام آشنا بود و سریع به عقب نگاه کردم...و...بعله دیدم ماهیتو داره با سرعت جت به طرفم میدوه و صدام میزنه
ماهیتو( تومونههه...! تومونه جونمممم...!! دلم برات تنگ شده بودددد...!)
همونجوری بی تفاوت بهش زل زده بود
اصلا بروز نمیدادم اما تو دلم پارتی گرفته بودم و خیلی خوشحال بودم که دوباره ملاقاتش کردم
دید ماهیتو:
سریع خودمو بهش رسوندم
از قیافم معلوم بود که خیلی برای دیدنش ذوق داشتم و محکم بغلش کردم و دستامو دور کمرش حلقه کردم ، اونو بو کردم مثل همیشه بوی شبنم میداد خیلی حس خوبی بود و دلم میخواست تا ابد اونجوری بمونم
اون چشمای آبی رنگش مثل آسمون بودن ، همونجوری به چشاش زل زده بودم و لبخند زدم
دید تومونه:
تو بغلش یکم آروم گرفتم و حسابی حس خوبی میداد انگار قلبم داشت سینه بیرون میزد ، یکم سرخ شدم بعد منم بغلش کردم و سرمو رو سینش گذاشتم ، انگشتاشو بین موهام احساس کردم و لبخند کوچیک زدم
ببخشید کوتاه شد ولی ادامه داره🙂
جانه❤️❤️❤️
۳.۶k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.