(پارت 46) .I wish I never saw it
جیمین: چی؟ گوریل انگروی؟ باشه دیگه گوریل انگوری
ت ا: قیافش خیلی بامزه شده بود حق به جانب گفتم... خو... راست میگم دیگه هرکی بره زیرت زنده نمیمونه انقدر گنده ای
یهو فهمیدم چی گفتم نمیدونستم چجوری جمش کنم حالا که همشو گفتم بدون حرفی به زمین خیره راه میرفتم
اول تعجب کرد ولی بعدش مثل پسر بچه های شیطون نیشه شو باز کردو دنبالم میامد گفت
جیمین: همه که مثل شما نیستن خانوم موشه... بعدشم ببینم پس تو اینجا چیکار میکنی... هوم؟ به قول خودت کسی زیرم باشه زنده نمونه
نمیدونستم چی بگم پس به راهم ادامه دادم جیمینم با همون نیش باز دنبالم میامد روبه رو بستی فروشی بود
ت ا: من بستنی میخوام
جیمین: بزار خریدارو بزارم تو ماشین برات میگیرم
خریدارو گذاشت تو ماشین رفت سمت بستنی فروشی چند دقیقه بعد با یه بستنی شکلاتی اومد داد دستم
بستنی میخوردم نگاهش روم سنگینی میکرد ولی نگاهش نکردم بعد دو دقیقه نگاهش هنوذ روم بود فکر کردم بستنی میخواد برگشتم سمتش
ت ا: میخوری؟ بازم بهم زول زده بود
جیمین: نوچ
ت ا: پس چرا اونجوری نگاهم میکنی؟
جیمین: چون منطزرم بستنی رو بخوری لبای شکلاتی تو بخورم
از حرفش لپام قرمز شدن چشمامو دوختم به لباسش بستنیم تموم شد میخواستم لبامو پاک کنم یهو چونمو گرفت زبونشو کشید رو لبم انگار قلبم وایساد گور گرفته بودم قلبم مثل گنجیشک میزد ازم جداشد هنگ بودم
جیمین: خوشگلن؟
ت ا: چی؟
جیمین: لبام دیگه همچین زول زدی انگار بازم میخوایشون
دوست داشتم توی اون لحظه زمین دهن باز کنه برم توش
لایک
ت ا: قیافش خیلی بامزه شده بود حق به جانب گفتم... خو... راست میگم دیگه هرکی بره زیرت زنده نمیمونه انقدر گنده ای
یهو فهمیدم چی گفتم نمیدونستم چجوری جمش کنم حالا که همشو گفتم بدون حرفی به زمین خیره راه میرفتم
اول تعجب کرد ولی بعدش مثل پسر بچه های شیطون نیشه شو باز کردو دنبالم میامد گفت
جیمین: همه که مثل شما نیستن خانوم موشه... بعدشم ببینم پس تو اینجا چیکار میکنی... هوم؟ به قول خودت کسی زیرم باشه زنده نمونه
نمیدونستم چی بگم پس به راهم ادامه دادم جیمینم با همون نیش باز دنبالم میامد روبه رو بستی فروشی بود
ت ا: من بستنی میخوام
جیمین: بزار خریدارو بزارم تو ماشین برات میگیرم
خریدارو گذاشت تو ماشین رفت سمت بستنی فروشی چند دقیقه بعد با یه بستنی شکلاتی اومد داد دستم
بستنی میخوردم نگاهش روم سنگینی میکرد ولی نگاهش نکردم بعد دو دقیقه نگاهش هنوذ روم بود فکر کردم بستنی میخواد برگشتم سمتش
ت ا: میخوری؟ بازم بهم زول زده بود
جیمین: نوچ
ت ا: پس چرا اونجوری نگاهم میکنی؟
جیمین: چون منطزرم بستنی رو بخوری لبای شکلاتی تو بخورم
از حرفش لپام قرمز شدن چشمامو دوختم به لباسش بستنیم تموم شد میخواستم لبامو پاک کنم یهو چونمو گرفت زبونشو کشید رو لبم انگار قلبم وایساد گور گرفته بودم قلبم مثل گنجیشک میزد ازم جداشد هنگ بودم
جیمین: خوشگلن؟
ت ا: چی؟
جیمین: لبام دیگه همچین زول زدی انگار بازم میخوایشون
دوست داشتم توی اون لحظه زمین دهن باز کنه برم توش
لایک
۱۰۴.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.