تهیونگ پاشد و اومد سمت من منو توی اغوشش گرفت
تهیونگ پاشد و اومد سمت من منو توی اغوشش گرفت
چی؟ برای چی همچین کاری کرد من کلی نا مردی در حق خواهرش کردم واقعا عجیبه
دکتر اومد سمت مت و گفت که
👩⚕: شمازیادی خوشبختین برای 2بیماری که خانم داشتن شانس خیلی کمی بود زنده بونن و میتونم بگم که به قول معروف ایشون از عزرائیل آتو داشتن 😄
جونگکوک: خیلی ممنون شما هم تمام سعی خودتون رو کردید میتونیم ببینیمشون
👩⚕: اره مشکلی نیست فقط دونه دونه برید
جونگکوک: بله چشم
خدانگهدار
تهیونگ: ت. اول برو
جونگکوک: اون خواهرته تو باید بری
تهیونگ: برو (عصبی)
(بچه ها تا الان خشم ات رو نشونتون ندادم منتظر خشم سگی ات باشید) 😉
جونگکوک وارد اتاق ات شد
جونگکوک: ات کوچولو بیداری؟
پرنسس وحشی بیدار شو برادرت منتظره لبخندت رو ببیینه
کجایی کوچولو بیا دیگه
پرنسس کوچولو شاهزاده کوچولو
بیا دیگه دلمون برات تنگ شده
میدونم خیلی رو مخ ای اما بازم تودل بروای
جونگکوک از حرف خودش تک خنده خرگوشی کرد و جلوتخت ات نشست
ات به حرف اومد
ات: نمیدونستم انقدر دوستم داری (خنده ضعیف)
جونگکوک: ااای دختره
ات: دختره چیبگو تا بلند شم. جر وا جرت کنم
جونگکوک: من غلط کنم حرفی بزنم
موقع خارج شدن از اتاق سر ات رو بوسیدم و ازش خداحافظی کردم رفتم به تهیونگ بگم بره داخل اتاق😃
(ببینید بچه خوبی شدم یه خورده عووووق کردم😂
چی؟ برای چی همچین کاری کرد من کلی نا مردی در حق خواهرش کردم واقعا عجیبه
دکتر اومد سمت مت و گفت که
👩⚕: شمازیادی خوشبختین برای 2بیماری که خانم داشتن شانس خیلی کمی بود زنده بونن و میتونم بگم که به قول معروف ایشون از عزرائیل آتو داشتن 😄
جونگکوک: خیلی ممنون شما هم تمام سعی خودتون رو کردید میتونیم ببینیمشون
👩⚕: اره مشکلی نیست فقط دونه دونه برید
جونگکوک: بله چشم
خدانگهدار
تهیونگ: ت. اول برو
جونگکوک: اون خواهرته تو باید بری
تهیونگ: برو (عصبی)
(بچه ها تا الان خشم ات رو نشونتون ندادم منتظر خشم سگی ات باشید) 😉
جونگکوک وارد اتاق ات شد
جونگکوک: ات کوچولو بیداری؟
پرنسس وحشی بیدار شو برادرت منتظره لبخندت رو ببیینه
کجایی کوچولو بیا دیگه
پرنسس کوچولو شاهزاده کوچولو
بیا دیگه دلمون برات تنگ شده
میدونم خیلی رو مخ ای اما بازم تودل بروای
جونگکوک از حرف خودش تک خنده خرگوشی کرد و جلوتخت ات نشست
ات به حرف اومد
ات: نمیدونستم انقدر دوستم داری (خنده ضعیف)
جونگکوک: ااای دختره
ات: دختره چیبگو تا بلند شم. جر وا جرت کنم
جونگکوک: من غلط کنم حرفی بزنم
موقع خارج شدن از اتاق سر ات رو بوسیدم و ازش خداحافظی کردم رفتم به تهیونگ بگم بره داخل اتاق😃
(ببینید بچه خوبی شدم یه خورده عووووق کردم😂
۶.۵k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.