(گزارش شده)
فیک:black fate
پارت44
🚫اسمات:شاید در این پارت چیزایی بخونید که باب میل شما نباشد پس خواهشا اگر سخت تونه نخونید تمام این پارت تخیلی است و توهین و هیت و بی احترامی بی هیچ ایدلی نیس 🚫
ویو فلیکس~~~~
=ساعت ۱ شب بود تو اتاق وی ای پی منتظر دخترکش بود تا لباساشو تنش کنه دو دل بود اگه دخترکش رو به این کار مجبور کرده باشه...چی...
ویو انیش~~~~
=لباساشو پوشید موهاشو درست کرد و رژ قرمزی زد و رفت بیرون
انیش: لیکس
=سرشو سرشو بلند کرد...و با دیدن الهی زیباییش محوش شد
لیکس: جونم انجل...!
=دختر رفت و کنار مردش نشست مرد تکیه به تاج بود و دخترکش رو به بغلش دعوت کرد
انیش: فردا دیگه میریم...خونه ی من
فلیکس: درزم خونه توی کنار منه ولی اره ...چرا؟!
انیش: یه چیزی بخوام نه نمیگی
فلیکس: جونم...رو بخواه...
انیش: فردا که رفتیم بزار چند روز اونجا بمونم خواهشا...
فلیکس:...چرا...میخوای...ما قراره دو هفته ی اینده ازدواج کنیم
انیش: هیچ,کس خبر...نداره...منم خیلی دلتنگشونم من خانواده مو راضی میکنن توهم هینطور و بعدش..تا ابد کنارتم...
=تمام مکالمه مرد به لبای دخترک خیره بود..
فلیکس:...باشه...کیتن...
انیش:.من..میگ-
=با قرار گرفتن لبای مرد روی لباش...حرفش کامل نشد
مرد دستشو پشت گردن دختر برد و گرفتش بوسه رو عمیق تر کرد بیشتر مک زد و اجازه داد زبون شیطونش داخل دهن دختر کشف و و در اخر فتح کنه...مک اخر و گازی به لب پایینش زد و ازش جدا شد
فلیکس: لبات..دنیای منه...
=دختر و روی,تخت دراز و در اخر بلند شد و کراواتشو باز,کرد کتو در اورد رو دختر خیمه زد خودشو روش انداخت
انیش:لبات خیلی شیطون و خوشمزه ان...
فلیکس: میخوای...بیشتر بهت بدم
=هومیی سر کشید دوباره لبای هردو شروع به مکیدن کرد نفساشون داشت بند میومد عضو خودش از درد داشت منفجر میشد ولی دخترکش هنوز تحریک نشده بود... از فاصله گرفت لباسشو کند...و با دیدن بدن سفید و بدون مو و بی نقصش محوش شد لبخندی زد سرشو توی گرونش فرو کرد کیس مارک هایی به هایی به جا گذاشت
موقع بوسیدن لباش با نیپل هاش بازی میکرد دختر حین بوسیدن مردش دکمه های لباسشو باز کرد و از تنش در اورد از لباش دل کند و نیپل هاشو بوسید و بینشون مارکی به جا گذاشت بوسه های روی تنش به جا میگذاشت با دیدن رون های زیبا سفیدش روی یکیشو بوسید و دیگری رو مارک کرد و لیسی زد ازش فاصله رفت باکسر دختر و از پاش در اورد و سپس شلوار و باکسر خودش رو از پاش کند
خواهشمندم حکایت کنید پارت جدید و فردا شب میزارم
پارت44
🚫اسمات:شاید در این پارت چیزایی بخونید که باب میل شما نباشد پس خواهشا اگر سخت تونه نخونید تمام این پارت تخیلی است و توهین و هیت و بی احترامی بی هیچ ایدلی نیس 🚫
ویو فلیکس~~~~
=ساعت ۱ شب بود تو اتاق وی ای پی منتظر دخترکش بود تا لباساشو تنش کنه دو دل بود اگه دخترکش رو به این کار مجبور کرده باشه...چی...
ویو انیش~~~~
=لباساشو پوشید موهاشو درست کرد و رژ قرمزی زد و رفت بیرون
انیش: لیکس
=سرشو سرشو بلند کرد...و با دیدن الهی زیباییش محوش شد
لیکس: جونم انجل...!
=دختر رفت و کنار مردش نشست مرد تکیه به تاج بود و دخترکش رو به بغلش دعوت کرد
انیش: فردا دیگه میریم...خونه ی من
فلیکس: درزم خونه توی کنار منه ولی اره ...چرا؟!
انیش: یه چیزی بخوام نه نمیگی
فلیکس: جونم...رو بخواه...
انیش: فردا که رفتیم بزار چند روز اونجا بمونم خواهشا...
فلیکس:...چرا...میخوای...ما قراره دو هفته ی اینده ازدواج کنیم
انیش: هیچ,کس خبر...نداره...منم خیلی دلتنگشونم من خانواده مو راضی میکنن توهم هینطور و بعدش..تا ابد کنارتم...
=تمام مکالمه مرد به لبای دخترک خیره بود..
فلیکس:...باشه...کیتن...
انیش:.من..میگ-
=با قرار گرفتن لبای مرد روی لباش...حرفش کامل نشد
مرد دستشو پشت گردن دختر برد و گرفتش بوسه رو عمیق تر کرد بیشتر مک زد و اجازه داد زبون شیطونش داخل دهن دختر کشف و و در اخر فتح کنه...مک اخر و گازی به لب پایینش زد و ازش جدا شد
فلیکس: لبات..دنیای منه...
=دختر و روی,تخت دراز و در اخر بلند شد و کراواتشو باز,کرد کتو در اورد رو دختر خیمه زد خودشو روش انداخت
انیش:لبات خیلی شیطون و خوشمزه ان...
فلیکس: میخوای...بیشتر بهت بدم
=هومیی سر کشید دوباره لبای هردو شروع به مکیدن کرد نفساشون داشت بند میومد عضو خودش از درد داشت منفجر میشد ولی دخترکش هنوز تحریک نشده بود... از فاصله گرفت لباسشو کند...و با دیدن بدن سفید و بدون مو و بی نقصش محوش شد لبخندی زد سرشو توی گرونش فرو کرد کیس مارک هایی به هایی به جا گذاشت
موقع بوسیدن لباش با نیپل هاش بازی میکرد دختر حین بوسیدن مردش دکمه های لباسشو باز کرد و از تنش در اورد از لباش دل کند و نیپل هاشو بوسید و بینشون مارکی به جا گذاشت بوسه های روی تنش به جا میگذاشت با دیدن رون های زیبا سفیدش روی یکیشو بوسید و دیگری رو مارک کرد و لیسی زد ازش فاصله رفت باکسر دختر و از پاش در اورد و سپس شلوار و باکسر خودش رو از پاش کند
خواهشمندم حکایت کنید پارت جدید و فردا شب میزارم
۳.۰k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.