سناریو...
#سناریو...
وقتی باهات کات کرده واون موقع پلیس معمولی بودی ولی بعد از 3سال بهترین رئیس پلیس کره شدی....
نامی:
به جشن عروسی دوستت دعوت شده بودی ولی چون بعد عروسی ماموریت داشتی با لباس فرمت رفتی،
داشتی از جشن لذت میبردی که شخصی رو جلوت دیدی
ات: نامجون؟
با دهن باز بهت خیره شده بود
دستاتو جلو صورتش تکون دادی که به خودش اومد
نامجون: خیلی...جذاب شدی!
ات: عام... ممنون...همچنین تو.
دلش میخواست هنوز باهات حرف بزنه که از بی سیم صدای همکارتو شنیدی و سریع رفتی
...........
جین:
تصادف شدیدی تو یکی از جاده های سئول اتفاق افتاده بود.
با عجله کتتو برداشتی و از اداره خارج شدی...با سرعت به طرف محل حادثه روندی
وقتی رسیدی با شخصی که ماشینش جمع شده بود روبه رو شدی
سرش خونی و دستاش زخم بود...
اون شخص جین بود... اکست!
سریع سمتش رفتی و بغلش کردی
ات: جـ...جین...حالت خوبه؟
جین: خـ..خوبم...
به سمت ماشینت هدایتش کردی
ات: اینجا بشین مامور امداد رو صداکنم
دستتو کشید و مانع رفتنت شد
جین: معذرت میخوام...ات...من خیلی دوست دارم...منو ببخش
وقتی باهات کات کرده واون موقع پلیس معمولی بودی ولی بعد از 3سال بهترین رئیس پلیس کره شدی....
نامی:
به جشن عروسی دوستت دعوت شده بودی ولی چون بعد عروسی ماموریت داشتی با لباس فرمت رفتی،
داشتی از جشن لذت میبردی که شخصی رو جلوت دیدی
ات: نامجون؟
با دهن باز بهت خیره شده بود
دستاتو جلو صورتش تکون دادی که به خودش اومد
نامجون: خیلی...جذاب شدی!
ات: عام... ممنون...همچنین تو.
دلش میخواست هنوز باهات حرف بزنه که از بی سیم صدای همکارتو شنیدی و سریع رفتی
...........
جین:
تصادف شدیدی تو یکی از جاده های سئول اتفاق افتاده بود.
با عجله کتتو برداشتی و از اداره خارج شدی...با سرعت به طرف محل حادثه روندی
وقتی رسیدی با شخصی که ماشینش جمع شده بود روبه رو شدی
سرش خونی و دستاش زخم بود...
اون شخص جین بود... اکست!
سریع سمتش رفتی و بغلش کردی
ات: جـ...جین...حالت خوبه؟
جین: خـ..خوبم...
به سمت ماشینت هدایتش کردی
ات: اینجا بشین مامور امداد رو صداکنم
دستتو کشید و مانع رفتنت شد
جین: معذرت میخوام...ات...من خیلی دوست دارم...منو ببخش
۶.۴k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.