فیک جیهوپ
فیک جیهوپ
پارت ۳۸
___________________
هوپی تو چارچوب در نمایان شد. اومد تو در رو بست.
آروم آروم اومد سمتم از جام بلند شدم که با دستش اشاره کرد بشینم. نشستم. خواستم حرفی بزنم که دستش رو به نشونه ساکت بودن بالا اورد:
+هیس هیچی نگو
(نشست روبه روم)
+تنها چیزی که میخوام بهت بگم اینه از اینجا برو ات برو چون...هرکی اگه جای تو بود تا الان مرده بود ولی ...برو ات
از جاش بلند شد و پشتش رو کرد به من و رفت سمت در تازه متوجه حرفاش شدم یعنی چی برم به خاطر کاری که نکردم از پیشش برم عصبی ازجام بلند شدم و گفتم:
♤برم...نمیرم
برگشت سمتم
+ببین خانم گوم...
داد زدم:
♤خانوم گوم تا چن وقت پیش که عزیزت بودم سوگلی عمارتت بودم دلیل حال خوبت بودم الان برم آره.
بی اهمیت به من بازهم رفت سمت در انگار که منی وجود نداشت.
دستش و برد سمت دستگیره در، درو نیمه باز کرد برگشت طرفم اما نه کامل جوری که فق بتونم یکم از صورتش رو ببینم
+ات فق برو ...برو تا دیوونه نشدیم جفتمون.
اینو گفت و رفت پاهای بی جونم سست شد افتادم کف اتاق برم کجا برم؟؟!!! مگه جایی روهم داشتم من...
بغضی که همیشه بود باز اومد و مث یه گردو گلوم و گرفت زدم زیر گریه و به حال و روزم زار زدم بازم تنها شدم باز شدم اون ات ایی ک کسی رو نداره.
"جیهوپ"
از اتاق اومدم بیرون. بغضمو قورت دادم.
داشتم میرفتم سمت اتاقم که جی هیون رو دیدم سریع اومد سمتمو خودشو انداخت تو بغلم تو این حالم فق همین رو کم داشتم
+جی هیون برو اونور نچسب به من...
<عشقم چیشد
+من عشقت نیستم جی هیون این رو برای آخرین بار میگم دیگه به من نچسب
پسش زدم مگه میتونستم به غیر از ات کسی رو تو بغلم بکشم
نه نمیتونستم. کاش برای آخرین بار بغلش میکردم این دختری که به من خیانت کرده ای کاش. ولی غرور لعنتیم که خورد شده بود نمیذاشت اینکارو بکنم.
#فیک #جیهوپ #بی_تی_اس
#سناریو #کره_جنوبی
پارت ۳۸
___________________
هوپی تو چارچوب در نمایان شد. اومد تو در رو بست.
آروم آروم اومد سمتم از جام بلند شدم که با دستش اشاره کرد بشینم. نشستم. خواستم حرفی بزنم که دستش رو به نشونه ساکت بودن بالا اورد:
+هیس هیچی نگو
(نشست روبه روم)
+تنها چیزی که میخوام بهت بگم اینه از اینجا برو ات برو چون...هرکی اگه جای تو بود تا الان مرده بود ولی ...برو ات
از جاش بلند شد و پشتش رو کرد به من و رفت سمت در تازه متوجه حرفاش شدم یعنی چی برم به خاطر کاری که نکردم از پیشش برم عصبی ازجام بلند شدم و گفتم:
♤برم...نمیرم
برگشت سمتم
+ببین خانم گوم...
داد زدم:
♤خانوم گوم تا چن وقت پیش که عزیزت بودم سوگلی عمارتت بودم دلیل حال خوبت بودم الان برم آره.
بی اهمیت به من بازهم رفت سمت در انگار که منی وجود نداشت.
دستش و برد سمت دستگیره در، درو نیمه باز کرد برگشت طرفم اما نه کامل جوری که فق بتونم یکم از صورتش رو ببینم
+ات فق برو ...برو تا دیوونه نشدیم جفتمون.
اینو گفت و رفت پاهای بی جونم سست شد افتادم کف اتاق برم کجا برم؟؟!!! مگه جایی روهم داشتم من...
بغضی که همیشه بود باز اومد و مث یه گردو گلوم و گرفت زدم زیر گریه و به حال و روزم زار زدم بازم تنها شدم باز شدم اون ات ایی ک کسی رو نداره.
"جیهوپ"
از اتاق اومدم بیرون. بغضمو قورت دادم.
داشتم میرفتم سمت اتاقم که جی هیون رو دیدم سریع اومد سمتمو خودشو انداخت تو بغلم تو این حالم فق همین رو کم داشتم
+جی هیون برو اونور نچسب به من...
<عشقم چیشد
+من عشقت نیستم جی هیون این رو برای آخرین بار میگم دیگه به من نچسب
پسش زدم مگه میتونستم به غیر از ات کسی رو تو بغلم بکشم
نه نمیتونستم. کاش برای آخرین بار بغلش میکردم این دختری که به من خیانت کرده ای کاش. ولی غرور لعنتیم که خورد شده بود نمیذاشت اینکارو بکنم.
#فیک #جیهوپ #بی_تی_اس
#سناریو #کره_جنوبی
۹.۵k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.