proud love پارت50
چهار ماه بعد
تقریبا 4ماه از خبر حاملگیم میگذره جیسو برای تست بارداری رفته بود دکتر و بهش گفته بود نمیتونه حامله بشه هم شوگا هم جیسو خیلی ناراحت بودن امروز قرار بود بریم تا جنسیت بچرو بفهمیم یکمی دیر رفتیم دکتر تا جنسیتو بفهمیم چون برای مسافرت کاری جیمین رفته بودیم پاریس
پدر و مادرمم اومده بودن عمارت تا مراقب من باشن بهشون گفتیم خدمتکار هست اما قبول نکردن
داشتم حاضر میشدم ک بریم در باز شد جیسو اومد داخل
هانا. چیزی شده
جیسو. اینو برای بچمون گرفته بودیم اما 🥺اما قسمت نبوده بزار بچت بپوشه
هانا. وایی جیسووو این خیلی خوشگله امانمیتونم قبول کنم چرا نا امیدی شاید با این درمانتون بچه دار بشید
جیسو. هعیی هانا تا ما درمان بشیم مردیم دیگه بچه میخوایم چیکار
هانا. هعیی خیلی خری این چ حرفیه ی بار دیگه بگی خودم میکشمت پروو
بغلش کردم شونم خیس شد معلوم بود داشت گریه میکرد جیمین صدام زد رفتم پایین رفتیم دکتر
تمام زناییی میومدن شکماشون گرد و بزرگ بود جیمین با ذوق ب من نگاه میکرد رفتیم داخل با کمک جیمین نشستم رو تخت لباسمو دادم بالا مایع سردی ریخت تو شکمم حرکتش داد جیمین دستمو محکم گرفت صدای تپش قلبشو دکتر گذاشت بغض کرده بودم
دکتر. خب خب میخواید بدونید جنسیتش چیه
جیمین. بله
دکتر. جنسیت بچه دخترههه
ب جیمین نگاه کردم دستمو بوس کرد اشکم در اومده بود جیمین بغض کرده بود
دکتر. فصط باید تو این ماها دقت کنید این ماها برای رشد بچه خیلی مهمه ک مراقب باشید
جیمین. بله ممنون
رفتیم سمت عمارت تو راه جیمین یکم خرتو پرت گرفت
هعی عکس بچرو میدیدم قربون صدقش میرفتم
جیمین. هعی بسه حسودیم میشه بهشااا
هانا. حسودیت نشه اون بچممهههه خبب العیی مامان دورت بگرده دخترممم
جیمین. اسمشو چی میخوای بزاری
هانا. جینا هم ب اسم تو میاد هم ب اسم من نظرت
جیمین. وایی خدااا منم میخواستم همینو بگم جینا بابا
رسیدیم عمارت همه جلو در بودن
کوک. بچه چیهه
نامی سالمهه
مامان هانا. نوممم دختره یا پسر
چول. صد در صد دختره ای بابا بزرگ قربونش بشه
لیسا. هیسس خفه خفهه ببینیم چیه بچه
جیمین. بچههههه هانا. دخترههه
همه دست زدن بهمون تبریک گفتن جیسو شوگا هم تبریک گفتن معلوم بود ناراحت بودن هوفف
نشسته بودیم ک تلفن جیمین زنگ خورد
جیمین. الان میام
رفتش فکرم پیش جیمین بود ک چیشده
اومد
جیمین. نامی جاشو پیدا کردیم
هانا. جای کیو
جیمین. پدر لیسا اون دنبال هلنه
نانی. خودم میکشمش
شوگا. منم میام
جیسو منم همینطور
جیمین. خیلی خوب پس میریم تو عمارتش لیسا تو با هلنو هانا برید تو اتاق کار من هانا تو هم رمزو بلدی بزن در قفل بشه بقیه میریم
همه رفتن حاضر بشن نگران جیمین بودم
رفتم سمتش
هانا. خواهش میکنم مراقب خودت باش من بدون تو نمیتونم زندگی کنم
جیمین. بهت قول میدم همگی سالم برگردن
رفتم جلو صورتشو گرفتم جیمین کمرمو گرفت همو بوسیدیم بغل کردیم همو ی لبخند بهم زد رفت بیرون
تقریبا 4ماه از خبر حاملگیم میگذره جیسو برای تست بارداری رفته بود دکتر و بهش گفته بود نمیتونه حامله بشه هم شوگا هم جیسو خیلی ناراحت بودن امروز قرار بود بریم تا جنسیت بچرو بفهمیم یکمی دیر رفتیم دکتر تا جنسیتو بفهمیم چون برای مسافرت کاری جیمین رفته بودیم پاریس
پدر و مادرمم اومده بودن عمارت تا مراقب من باشن بهشون گفتیم خدمتکار هست اما قبول نکردن
داشتم حاضر میشدم ک بریم در باز شد جیسو اومد داخل
هانا. چیزی شده
جیسو. اینو برای بچمون گرفته بودیم اما 🥺اما قسمت نبوده بزار بچت بپوشه
هانا. وایی جیسووو این خیلی خوشگله امانمیتونم قبول کنم چرا نا امیدی شاید با این درمانتون بچه دار بشید
جیسو. هعیی هانا تا ما درمان بشیم مردیم دیگه بچه میخوایم چیکار
هانا. هعیی خیلی خری این چ حرفیه ی بار دیگه بگی خودم میکشمت پروو
بغلش کردم شونم خیس شد معلوم بود داشت گریه میکرد جیمین صدام زد رفتم پایین رفتیم دکتر
تمام زناییی میومدن شکماشون گرد و بزرگ بود جیمین با ذوق ب من نگاه میکرد رفتیم داخل با کمک جیمین نشستم رو تخت لباسمو دادم بالا مایع سردی ریخت تو شکمم حرکتش داد جیمین دستمو محکم گرفت صدای تپش قلبشو دکتر گذاشت بغض کرده بودم
دکتر. خب خب میخواید بدونید جنسیتش چیه
جیمین. بله
دکتر. جنسیت بچه دخترههه
ب جیمین نگاه کردم دستمو بوس کرد اشکم در اومده بود جیمین بغض کرده بود
دکتر. فصط باید تو این ماها دقت کنید این ماها برای رشد بچه خیلی مهمه ک مراقب باشید
جیمین. بله ممنون
رفتیم سمت عمارت تو راه جیمین یکم خرتو پرت گرفت
هعی عکس بچرو میدیدم قربون صدقش میرفتم
جیمین. هعی بسه حسودیم میشه بهشااا
هانا. حسودیت نشه اون بچممهههه خبب العیی مامان دورت بگرده دخترممم
جیمین. اسمشو چی میخوای بزاری
هانا. جینا هم ب اسم تو میاد هم ب اسم من نظرت
جیمین. وایی خدااا منم میخواستم همینو بگم جینا بابا
رسیدیم عمارت همه جلو در بودن
کوک. بچه چیهه
نامی سالمهه
مامان هانا. نوممم دختره یا پسر
چول. صد در صد دختره ای بابا بزرگ قربونش بشه
لیسا. هیسس خفه خفهه ببینیم چیه بچه
جیمین. بچههههه هانا. دخترههه
همه دست زدن بهمون تبریک گفتن جیسو شوگا هم تبریک گفتن معلوم بود ناراحت بودن هوفف
نشسته بودیم ک تلفن جیمین زنگ خورد
جیمین. الان میام
رفتش فکرم پیش جیمین بود ک چیشده
اومد
جیمین. نامی جاشو پیدا کردیم
هانا. جای کیو
جیمین. پدر لیسا اون دنبال هلنه
نانی. خودم میکشمش
شوگا. منم میام
جیسو منم همینطور
جیمین. خیلی خوب پس میریم تو عمارتش لیسا تو با هلنو هانا برید تو اتاق کار من هانا تو هم رمزو بلدی بزن در قفل بشه بقیه میریم
همه رفتن حاضر بشن نگران جیمین بودم
رفتم سمتش
هانا. خواهش میکنم مراقب خودت باش من بدون تو نمیتونم زندگی کنم
جیمین. بهت قول میدم همگی سالم برگردن
رفتم جلو صورتشو گرفتم جیمین کمرمو گرفت همو بوسیدیم بغل کردیم همو ی لبخند بهم زد رفت بیرون
۱۹.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.