p17
ویو ته
امشب واقعا از یونا متنفر شدم نمیتونستم تحمل کنم که با ات اونجوری حرف بزنه وقتی به ات گفتم من احساسی فراتر از اون چیزی که فکر میکنی بهت دارم منظورم یه چیز دیگه بود و ات حق داشت که متوجه نشه ولی اگه بهش نگم اوضاع هیچ تغییری نمیکنه تو همین فکرا بودم که بقیه هم اوندن
لین: رئیس حال خواهرت بهتره؟
ته: اون حالش بد بود ولی چیزی نگفت از بچگی این شکلی بود
هان: رئیس اون دختره یونا عشقت بود
ته: نه انقدر به من نگین رئیس من از اون متنفرم اون حق نداشت اونجوری با ات حرف بزنه
کونگ: میگم از اونجایی که اون خواهر واقعیت نیست و تو به نظر یه نگاهی فراتر از خواهرت بهش داشتی... نکنه
لین: اووووووووو
ته: نه بسه
هان: رییس از لپای قرمزت مشخصه
ته: بسه نگو رئیس... مگه... مگه فقط شما میتونین عاشق بشین
لین: خودش اعتراف کرد
ته: میخوام اعتراف کنم ولی خوب اون منو به عنوان برادرش میبینه نه یه پسر که میتونه عاشقش بشه
لین: ما هممون دوست دختر پیدا کردیم این نشون میده مهارت داریم پس خوب گوش کن هان تو اولین قدمو بگو
هان: یک متفاوت ظاهر شو
امشب واقعا از یونا متنفر شدم نمیتونستم تحمل کنم که با ات اونجوری حرف بزنه وقتی به ات گفتم من احساسی فراتر از اون چیزی که فکر میکنی بهت دارم منظورم یه چیز دیگه بود و ات حق داشت که متوجه نشه ولی اگه بهش نگم اوضاع هیچ تغییری نمیکنه تو همین فکرا بودم که بقیه هم اوندن
لین: رئیس حال خواهرت بهتره؟
ته: اون حالش بد بود ولی چیزی نگفت از بچگی این شکلی بود
هان: رئیس اون دختره یونا عشقت بود
ته: نه انقدر به من نگین رئیس من از اون متنفرم اون حق نداشت اونجوری با ات حرف بزنه
کونگ: میگم از اونجایی که اون خواهر واقعیت نیست و تو به نظر یه نگاهی فراتر از خواهرت بهش داشتی... نکنه
لین: اووووووووو
ته: نه بسه
هان: رییس از لپای قرمزت مشخصه
ته: بسه نگو رئیس... مگه... مگه فقط شما میتونین عاشق بشین
لین: خودش اعتراف کرد
ته: میخوام اعتراف کنم ولی خوب اون منو به عنوان برادرش میبینه نه یه پسر که میتونه عاشقش بشه
لین: ما هممون دوست دختر پیدا کردیم این نشون میده مهارت داریم پس خوب گوش کن هان تو اولین قدمو بگو
هان: یک متفاوت ظاهر شو
۳.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.