ثانیه عشق
Part5
مدیر قرص رو خورد…
*:چطوری؟کبکت خروس میخونه چه خبره؟
-:فردا می فهمی …هاها
*:وااای خیلی ذوق دارم ببینم چیه که اینجوری میکنی هی هی
-:آرههه خیلی خوبههه میبینمت عشقمم
*:اوکی …See you(میبینمت)
+(تهیونگ):اعتراف به عشقت تموم شدد؟؟
-:کوفت و مرضض…کرم داری مثل جن ظاهر میشیی؟؟
+:هرچی باشه کمتر از تو دارممم…بی عرضه
-:آره بابا تو راست میگی …(تیکه انداخت)
+:آره مامان…
-:وای نمیری بامزه…راستی قرص رو خوردی؟!(با خوشحالی)
نگاه میکنم میبینم پسره رفتهه
-:اصن دارم باکی حرف میزنمم!(عصبانی)تغییر مود در ثانیه)فکر کرده کیه خ.ره بی.شعوررر
*:به کی داری فحش میدی ؟؟؟
_:وااای تو از کجا اومدییی!!
*:از آسمون خدا من رو برای تو فرستاده😎…
_:آره فرشته مرگه منننن…حالا بیخیال چرا نرفتی هنوززز؟؟
*:هیچی گفتم باهات بیام خونتون😂
_واااااتت؟؟الان چه زری زدیییی؟؟
*:گفتم میام خونتوننن😌
_:گو.ه نخوررر تو اصلا حقشو ندارییی
*:داشتم شوخی میکردم کو.نی خ.ررر…حالا انگار خونتون گنج دارههه😒
_:اع دیگه نمیای؟؟خواستم اجازه بدم کههه😅
*:آره جونه عمتتتت
_:والااا
*:خب من که میدونم اجازه نمیدی بیخود حرف نزن
_:خبب؟؟حرفت چی بودد؟؟
*:اصلا یادم بردیش کلااا بی.شعوررر
_:خوبت شددد حتما چیزه خوبی نبودههه که خدا از ذهنت پاکش کرددد
*:آره تو راست میگی😒
_:اوکی اومدن دنبالم من باید برم
*:بای.. _:بای …رفتی خونه اگه حرفت یادت اومد پیام بده…
ویو ا/ت.
با کلی خوشحالی رفتم خونه و با کلی امید که تهیونگه میمون قرص رو خورده باشه
دیدم میا داره پیا میده گوشیمو برداشتم و …
بمون تو خماریی هاهاها🫠👻
مدیر قرص رو خورد…
*:چطوری؟کبکت خروس میخونه چه خبره؟
-:فردا می فهمی …هاها
*:وااای خیلی ذوق دارم ببینم چیه که اینجوری میکنی هی هی
-:آرههه خیلی خوبههه میبینمت عشقمم
*:اوکی …See you(میبینمت)
+(تهیونگ):اعتراف به عشقت تموم شدد؟؟
-:کوفت و مرضض…کرم داری مثل جن ظاهر میشیی؟؟
+:هرچی باشه کمتر از تو دارممم…بی عرضه
-:آره بابا تو راست میگی …(تیکه انداخت)
+:آره مامان…
-:وای نمیری بامزه…راستی قرص رو خوردی؟!(با خوشحالی)
نگاه میکنم میبینم پسره رفتهه
-:اصن دارم باکی حرف میزنمم!(عصبانی)تغییر مود در ثانیه)فکر کرده کیه خ.ره بی.شعوررر
*:به کی داری فحش میدی ؟؟؟
_:وااای تو از کجا اومدییی!!
*:از آسمون خدا من رو برای تو فرستاده😎…
_:آره فرشته مرگه منننن…حالا بیخیال چرا نرفتی هنوززز؟؟
*:هیچی گفتم باهات بیام خونتون😂
_واااااتت؟؟الان چه زری زدیییی؟؟
*:گفتم میام خونتوننن😌
_:گو.ه نخوررر تو اصلا حقشو ندارییی
*:داشتم شوخی میکردم کو.نی خ.ررر…حالا انگار خونتون گنج دارههه😒
_:اع دیگه نمیای؟؟خواستم اجازه بدم کههه😅
*:آره جونه عمتتتت
_:والااا
*:خب من که میدونم اجازه نمیدی بیخود حرف نزن
_:خبب؟؟حرفت چی بودد؟؟
*:اصلا یادم بردیش کلااا بی.شعوررر
_:خوبت شددد حتما چیزه خوبی نبودههه که خدا از ذهنت پاکش کرددد
*:آره تو راست میگی😒
_:اوکی اومدن دنبالم من باید برم
*:بای.. _:بای …رفتی خونه اگه حرفت یادت اومد پیام بده…
ویو ا/ت.
با کلی خوشحالی رفتم خونه و با کلی امید که تهیونگه میمون قرص رو خورده باشه
دیدم میا داره پیا میده گوشیمو برداشتم و …
بمون تو خماریی هاهاها🫠👻
۱.۷k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.