پارت ۱
پارت ۱
ا/ت:
یه دختر 23 ساله
وقتی ۴ سالش بود مادرش فوت کرد و پدرش
با زن دیگه ای ازدواج کرد و بچه دار شدن
و مامان بزرگ ا/ت(مامان مامانش) اون رو تا ۱۹ سالگی بزرگ کرد و مرد! 💔
و ا/ت افسرده شد و بعد از ۲ سال حالش بهتر شد ولی دیگه حسی نداشت
و اینکه ا/ت عاصم داره
تهیونگ:
یه پسر ۲۶ ساله
ارباب خشن
صاحب امارت خیلی بزرگ
هر شب با یه دختر میخابه
زمان حال:
ا/ت: مثل همیشه داشتم میرفتم قبرستون برای دیدن مامان بزرگم
رفتم گل فروش و چند دسته گل خریدم و رفتم قبرستون
گلارو چیدم رو قبر و فاتحه خوندم
و با مامان بزرگم حرف زدم...
بعد از بیست دقیقه یا نیم ساعت از اونجا رفتم
تو خونه بودم که زنگ خورد!
یعنی این وقت شب کیه؟
رفتم درو باز کردم که!
ا/ت:
یه دختر 23 ساله
وقتی ۴ سالش بود مادرش فوت کرد و پدرش
با زن دیگه ای ازدواج کرد و بچه دار شدن
و مامان بزرگ ا/ت(مامان مامانش) اون رو تا ۱۹ سالگی بزرگ کرد و مرد! 💔
و ا/ت افسرده شد و بعد از ۲ سال حالش بهتر شد ولی دیگه حسی نداشت
و اینکه ا/ت عاصم داره
تهیونگ:
یه پسر ۲۶ ساله
ارباب خشن
صاحب امارت خیلی بزرگ
هر شب با یه دختر میخابه
زمان حال:
ا/ت: مثل همیشه داشتم میرفتم قبرستون برای دیدن مامان بزرگم
رفتم گل فروش و چند دسته گل خریدم و رفتم قبرستون
گلارو چیدم رو قبر و فاتحه خوندم
و با مامان بزرگم حرف زدم...
بعد از بیست دقیقه یا نیم ساعت از اونجا رفتم
تو خونه بودم که زنگ خورد!
یعنی این وقت شب کیه؟
رفتم درو باز کردم که!
۴۰.۶k
۲۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.