دلهره part 50 نامجون اینبار که باز کاری نکردی نه
_ نه خیالت تخت
_ امید وارم خب دیگه میتونی بری فقط این رو میزارم تا سرخ شه
یکم برنج گذاشتم تا بپزه خداقل با سخاری ها بخوریم
_ اوکی پس من برم
_ نه نه صبر کن اگه تو بری پس این همه ریخت و پاش رو کی جمع کنه بشین قبلش اینه رو جمع کن بعد برو
_ این مرحله از کار از درست کردن غذا سخت تره
_ بله بله حالا هم به جای حرف زدن بشین اینجا رو تمیر کن که زودتر کارت تموم شه
_ بله قربان
_ هی الا منو مسخره میکنی
_ نه بابا مسخره چیه من غلط بکنم شما رو مسخره کنم
با این لحنم نوئل خنده ای کرد
_ هی از دست تو این روت رو تا حالا نشون نداده بودی
ویو نامجون
اولین باز بود که نویل رو انقدر خوشحال ،سر حال وپر انرژی میبینم
و سعی کردم خودمم همه چیز رو فراموش کنم و در زمان حال زندگی کنم
پس تا جایی که تونستم از اون لحظه هایی که با نوئل بودم استفاده کردم و ازشون لذت بردم میشه گفت اونموقع بهترین لحظات زندگیم بود
بعد از درست شدن اون خرچنگ
شروع به چیدن میز کردم ولی تمیز کردن اون اشپز خونه انرژی زیادی ازم کشیده بود فکر نمیکردم اینقدر تمیز کردنش سخت باشه
خلاصه قاشق و چنگال ها رو هم گذاشتم و با اوردن خرچنگ چیدن میز تموم شد
باید ببینم الا دقیقا این غذا قابل خوردن هست یا نه
_ من میترسم این خرچنگی که تو درستش کردی رو بخورم
پس اول خودت بخور اگه زنده موندی بعد من میخورم
_ از خداتم باشه نگاه جه قیافه ی جذابی داره مزه شم حتما مثل خودش باید خوب باشه
به طرف خرچنگ رفتم تا یه لقمه ازش رو بخورم ولی وقتی بوش به مشامم خورد ناخداگاه ازش فاصله گرفتم
_ مطمعنم مزه ش مثل بوش نیست
_ امیدوارم همینطور باشه اقای کیم
یه لقمه از اونو توی دهنم گذاشتم
و برای اینکه نوئل متوجه نشه یه لبخند مصنوعی زدم و به زور قورتش دادم پایین
_ عالیه
_ مطمعنی فکر نمیکردم خوشمزه باشه برو کنارم منم یه لقمه بخورم ببینم
_ نه نه نخور
_ چرا خب الا که خوب شده میگی نخورم
_ شاید به خرچنگ حساسیت داشته باشی
_ نه ندارم برو کنار
عه چرا نمیزاری بخدا به هردومون میرسه سیر میشی نگران نباش
_ نه خب مسئله اصلا یه چ...
اصلا بخور من که تمام تلاشمو کردم جلوتو بگیرم
یه تیکه از خرچنگ برداشتم و توی دهنم گذاشتم باورم نمیشد این دیگه چه کوفتی بود
_ چیکار کردی با این خرچنگ
_ نمیدونم حتما خرچنگش خراب بوده
_ نامجوننننن چیکار کردی تو جقدر خوشحال که قراره امروز نهار یه چیز متفاوت بخورم
الا مجبورم برم همون ندل رو بخورم
اصلا صبر کن
چرا ندل تا میتونم از کارتت میکشم اره بهترین کار همینه میری زنگ میزنی و دوتا پیتزا و مرغ سخاری و همبرگر
بعدشم به اون رستوران خونگی هست که جدیدا خیلی پر مخاطبه
یه ست کل غذای سنتی کره ای هم از اونجا سفارش
_ امید وارم خب دیگه میتونی بری فقط این رو میزارم تا سرخ شه
یکم برنج گذاشتم تا بپزه خداقل با سخاری ها بخوریم
_ اوکی پس من برم
_ نه نه صبر کن اگه تو بری پس این همه ریخت و پاش رو کی جمع کنه بشین قبلش اینه رو جمع کن بعد برو
_ این مرحله از کار از درست کردن غذا سخت تره
_ بله بله حالا هم به جای حرف زدن بشین اینجا رو تمیر کن که زودتر کارت تموم شه
_ بله قربان
_ هی الا منو مسخره میکنی
_ نه بابا مسخره چیه من غلط بکنم شما رو مسخره کنم
با این لحنم نوئل خنده ای کرد
_ هی از دست تو این روت رو تا حالا نشون نداده بودی
ویو نامجون
اولین باز بود که نویل رو انقدر خوشحال ،سر حال وپر انرژی میبینم
و سعی کردم خودمم همه چیز رو فراموش کنم و در زمان حال زندگی کنم
پس تا جایی که تونستم از اون لحظه هایی که با نوئل بودم استفاده کردم و ازشون لذت بردم میشه گفت اونموقع بهترین لحظات زندگیم بود
بعد از درست شدن اون خرچنگ
شروع به چیدن میز کردم ولی تمیز کردن اون اشپز خونه انرژی زیادی ازم کشیده بود فکر نمیکردم اینقدر تمیز کردنش سخت باشه
خلاصه قاشق و چنگال ها رو هم گذاشتم و با اوردن خرچنگ چیدن میز تموم شد
باید ببینم الا دقیقا این غذا قابل خوردن هست یا نه
_ من میترسم این خرچنگی که تو درستش کردی رو بخورم
پس اول خودت بخور اگه زنده موندی بعد من میخورم
_ از خداتم باشه نگاه جه قیافه ی جذابی داره مزه شم حتما مثل خودش باید خوب باشه
به طرف خرچنگ رفتم تا یه لقمه ازش رو بخورم ولی وقتی بوش به مشامم خورد ناخداگاه ازش فاصله گرفتم
_ مطمعنم مزه ش مثل بوش نیست
_ امیدوارم همینطور باشه اقای کیم
یه لقمه از اونو توی دهنم گذاشتم
و برای اینکه نوئل متوجه نشه یه لبخند مصنوعی زدم و به زور قورتش دادم پایین
_ عالیه
_ مطمعنی فکر نمیکردم خوشمزه باشه برو کنارم منم یه لقمه بخورم ببینم
_ نه نه نخور
_ چرا خب الا که خوب شده میگی نخورم
_ شاید به خرچنگ حساسیت داشته باشی
_ نه ندارم برو کنار
عه چرا نمیزاری بخدا به هردومون میرسه سیر میشی نگران نباش
_ نه خب مسئله اصلا یه چ...
اصلا بخور من که تمام تلاشمو کردم جلوتو بگیرم
یه تیکه از خرچنگ برداشتم و توی دهنم گذاشتم باورم نمیشد این دیگه چه کوفتی بود
_ چیکار کردی با این خرچنگ
_ نمیدونم حتما خرچنگش خراب بوده
_ نامجوننننن چیکار کردی تو جقدر خوشحال که قراره امروز نهار یه چیز متفاوت بخورم
الا مجبورم برم همون ندل رو بخورم
اصلا صبر کن
چرا ندل تا میتونم از کارتت میکشم اره بهترین کار همینه میری زنگ میزنی و دوتا پیتزا و مرغ سخاری و همبرگر
بعدشم به اون رستوران خونگی هست که جدیدا خیلی پر مخاطبه
یه ست کل غذای سنتی کره ای هم از اونجا سفارش
۸.۸k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.