پارت ۲۸ : Black Woolf. ....
و با این حرفش یه لحظه همه جا در سکوت رفت
تا اینکه آخ جونگ کوک سکوت و شکست
جونگ کوک روی زمین افتاد و دستش و روی سرش گرفت
و حرفای نا مفهومی میزد تا اینکه با داد هایی که کشید بیهوش شد و افتاد روی زمین
تهیونگ تا اون صحنه رو دید سریع از دانشگاه رفت
به محل تمرین و دوید سمت جونگ کوک دستاشو توی دستای کشیده و بزرگش گذاشت
سرد بود از سردیش لرز بدی تو بدنش رد شد سریع برآید استایل بلندش کرد و داد کشید : مردک الدنگ اگه بلایی سرش بیاد میکشمت
و به سمت ماشینش رفت جونگ کوک رورتوی ماشین گذاشتم و ماشین و روشن کرد و رفت بیمارستان صورت جونگ کوک رو تو سینش پنهان کرد و داد زد : یکی بهم کمک کنه
که یه پرستار عصبانی اومد و گفت : چه خبرته آقا اینجا ببمارستانه
تهیونگ : ببین من العان بهترین دکتر این بیمارستان کوفتی رو میخوام فهمیدی ( عصبی و ترسناک )
پرستار : بگید چه اتفاقی افتاده تا من دکتر خبر کنم
تهیونگ : بیهوش شده
پرستار : خیله خب ببریدش توی ات
که تهیونگ حرف پرستارو قطع کرد و گفت : اتاق شخصی میگیرم،
پرستار : ببریدش توی اون اتاق تا بگم به شخصی انتقالش بدن
تهیونگ : خیله خب
و جونگ کوک رو برد توی اتاق و بلافاصله روی صورتش ماسک گذاشت دلش نمیخواست کسی چهره ی امگاشو ببینه
پرستار : اتاق امادس همراه من بیاید این پسر کوچولو رو هم پرستاران دیگه میارن
و تا پرستارا خواستن برن سمتش تهیونگ عصبی و با کمی داد گفت : دستت به صورتش بخوره دستتو قطع میکنم فهمیدی
پرستار مرد با هول گفت : چ..چشم
تهیونگ : خودم میارم و دوباره جونگ کوک رو برآید استایل بغل کرد و بردنش به سمت اااتاق
دکتر : انگاری حالشون خوب نیست ضعیف شدن انگاری هم به تغذیه شون اهمیت نمیدن مدام هم استرس و اظطراب دارن و انگاری شوک عصبی بهشون وارد شده شانس اوردین از بالا رفتن فشارشون تشنج نکردن بهتره از هرگونه چیزی که باعث رنجش و استرس میشه دوری کنن روحیه لطیفی داره خیلیم حساسه اینو قشنگ از راه دورم میشه فهمید حسابی ازش مراقبت کنید جناب کیم
فعلا باید بستری بمونن تا ببنم چی میشه
تهیونگ : خیله خب ممنون دکتر
دکتر : خواهش میکنم ولی حواست به این پسرهوگولی و ناز باشه و رفت بیرون
آروم در سکوت و با عشق در حال نوازش کردن موهای خوش عطر جونگ،کوک،بود هراز گاهی از سوی دلتنگی بوسه ای به موهای قشنگ جونگ کوک میزد
تهیونگ : کوکی خرگوش قشنگ من چشماتو باز کن دلم واسه تیله های مشکیت تنگ شده
دلم واسه شیطونیات بغض هات و حاضر جذابیت تنگ شده بیدارشو دلم داره میترکه دلم میخواد دوباره کلی اذیتم کنی لجبازی کنی ولی اینجا روی این تخت بیمارستان نمونی بیدارشو لطفا توله خرگوش لجباز من
تا اینکه آخ جونگ کوک سکوت و شکست
جونگ کوک روی زمین افتاد و دستش و روی سرش گرفت
و حرفای نا مفهومی میزد تا اینکه با داد هایی که کشید بیهوش شد و افتاد روی زمین
تهیونگ تا اون صحنه رو دید سریع از دانشگاه رفت
به محل تمرین و دوید سمت جونگ کوک دستاشو توی دستای کشیده و بزرگش گذاشت
سرد بود از سردیش لرز بدی تو بدنش رد شد سریع برآید استایل بلندش کرد و داد کشید : مردک الدنگ اگه بلایی سرش بیاد میکشمت
و به سمت ماشینش رفت جونگ کوک رورتوی ماشین گذاشتم و ماشین و روشن کرد و رفت بیمارستان صورت جونگ کوک رو تو سینش پنهان کرد و داد زد : یکی بهم کمک کنه
که یه پرستار عصبانی اومد و گفت : چه خبرته آقا اینجا ببمارستانه
تهیونگ : ببین من العان بهترین دکتر این بیمارستان کوفتی رو میخوام فهمیدی ( عصبی و ترسناک )
پرستار : بگید چه اتفاقی افتاده تا من دکتر خبر کنم
تهیونگ : بیهوش شده
پرستار : خیله خب ببریدش توی ات
که تهیونگ حرف پرستارو قطع کرد و گفت : اتاق شخصی میگیرم،
پرستار : ببریدش توی اون اتاق تا بگم به شخصی انتقالش بدن
تهیونگ : خیله خب
و جونگ کوک رو برد توی اتاق و بلافاصله روی صورتش ماسک گذاشت دلش نمیخواست کسی چهره ی امگاشو ببینه
پرستار : اتاق امادس همراه من بیاید این پسر کوچولو رو هم پرستاران دیگه میارن
و تا پرستارا خواستن برن سمتش تهیونگ عصبی و با کمی داد گفت : دستت به صورتش بخوره دستتو قطع میکنم فهمیدی
پرستار مرد با هول گفت : چ..چشم
تهیونگ : خودم میارم و دوباره جونگ کوک رو برآید استایل بغل کرد و بردنش به سمت اااتاق
دکتر : انگاری حالشون خوب نیست ضعیف شدن انگاری هم به تغذیه شون اهمیت نمیدن مدام هم استرس و اظطراب دارن و انگاری شوک عصبی بهشون وارد شده شانس اوردین از بالا رفتن فشارشون تشنج نکردن بهتره از هرگونه چیزی که باعث رنجش و استرس میشه دوری کنن روحیه لطیفی داره خیلیم حساسه اینو قشنگ از راه دورم میشه فهمید حسابی ازش مراقبت کنید جناب کیم
فعلا باید بستری بمونن تا ببنم چی میشه
تهیونگ : خیله خب ممنون دکتر
دکتر : خواهش میکنم ولی حواست به این پسرهوگولی و ناز باشه و رفت بیرون
آروم در سکوت و با عشق در حال نوازش کردن موهای خوش عطر جونگ،کوک،بود هراز گاهی از سوی دلتنگی بوسه ای به موهای قشنگ جونگ کوک میزد
تهیونگ : کوکی خرگوش قشنگ من چشماتو باز کن دلم واسه تیله های مشکیت تنگ شده
دلم واسه شیطونیات بغض هات و حاضر جذابیت تنگ شده بیدارشو دلم داره میترکه دلم میخواد دوباره کلی اذیتم کنی لجبازی کنی ولی اینجا روی این تخت بیمارستان نمونی بیدارشو لطفا توله خرگوش لجباز من
۷.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.