📌 دانلود رمان: رخ مجنون
📌 دانلود رمان: رخ مجنون
📝 نوشته: کیمیا صباغ
📍 دانلود نسخه های #pdf و #epub این رمان رو میتوانید از داخل سایتمون همین الان تهیه فرمائید
———————
خلاصه:
چشمانم می سوخت…نفس هایم کش دار و پر صدا از سینهام خارج میشد.
تمام بدنم سرد شده بود. قدم هایم سست و ناتوان بود. قلبم بی نظم و بی قاعده در سینهام می کوبید. لب هایم زود تر از تمام ارگان های بدنم شروع به لرزش کرد. اشک پشت هم روی گونههایم نشست، باورم نمیشد، هنوز همباورم نمیشد.باران بی رحمانه بر صورتم تازیانه میزد…با تمامِ جانم دویدم.دویدم تا از خانه و از آن مردِ بی غیرت دور شوم. زبانم سر شده بود و کلمات تنها با آه های متوالی از دهانم خارج میشد…
با قرار گرفتنِ یک جفت کفشِ مردانهی آشنا جلوی چشمانم خون در رگ هایم یخ بست
آرام آرام سر بالا آوردم. آب دهانم را با وحشت بلعیدم دستم را روی جدولِ خیابان گذاشتم و سعی کردم روی پا هایم بایستم.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇ ️
🌐 www.romankade.com/1398/11/14/دانلود-رمان-رخ-مجنون/
🌐 https://t.me/romankade_com
📝 نوشته: کیمیا صباغ
📍 دانلود نسخه های #pdf و #epub این رمان رو میتوانید از داخل سایتمون همین الان تهیه فرمائید
———————
خلاصه:
چشمانم می سوخت…نفس هایم کش دار و پر صدا از سینهام خارج میشد.
تمام بدنم سرد شده بود. قدم هایم سست و ناتوان بود. قلبم بی نظم و بی قاعده در سینهام می کوبید. لب هایم زود تر از تمام ارگان های بدنم شروع به لرزش کرد. اشک پشت هم روی گونههایم نشست، باورم نمیشد، هنوز همباورم نمیشد.باران بی رحمانه بر صورتم تازیانه میزد…با تمامِ جانم دویدم.دویدم تا از خانه و از آن مردِ بی غیرت دور شوم. زبانم سر شده بود و کلمات تنها با آه های متوالی از دهانم خارج میشد…
با قرار گرفتنِ یک جفت کفشِ مردانهی آشنا جلوی چشمانم خون در رگ هایم یخ بست
آرام آرام سر بالا آوردم. آب دهانم را با وحشت بلعیدم دستم را روی جدولِ خیابان گذاشتم و سعی کردم روی پا هایم بایستم.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇ ️
🌐 www.romankade.com/1398/11/14/دانلود-رمان-رخ-مجنون/
🌐 https://t.me/romankade_com
۲۲.۸k
۱۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.