* * زندگی متفاوت
🐾پارت 70
#leoreza
اعصابم خورد بوددد یعنی چی چرا باید ساحل بالا سر پانیذ باشه
وای نکنه خود ساحل یه کاری کرده باشه جلو پای دیانا زانو زدم
رضا: دیانا خب تعریف کن ببینم
دیانا: بعد صبحونه پانیذ رفت بالا اتاق منم رفتم سالن منتظرش بمونم ساحلم که اتاقش بود دیگه نمیدونم ساحل رفته پیشه پانیذ یا نه ولی من فقط صدای افتادن شنیدم رفتم بالا تو اتاق تو بود بی حال افتاده بود زمین ساحلم بالا سرش بود بعدشم که اوردمش بیمارستان
یه جای این کار میلنگید ممکن کار ساحل باشه فعلا بهش کاری ندارم ولی اگه مطمئن باشم کار اون باشمم خودم میدونم باهاش
دیانا: من میرم خونه خیلی سرم درد میکنه
رضا:باشع بزار به راننده بگم بیاد
دیانا:باشه
به راننده گفتم بیاد دیانا رو ببر که همون لحظه دکتر زنان از اتاق پانیذ اومد بیرون
به سمتش قدم برداشتم
دکتر :همسرشونین
رضا:بله حالش خوبه الان
دکتر: رابطه اتون خیلی براش سنگین بود شانس اورده به رحمش اسیب نرسیده الان بهش سرم زدیم خوابیده فقط این چند روز مراعاتش کنین
رضا:میتونم ببینمش
دکتر:بله این دارو هارم تهیه کنین
رضا:ممنون
دکتر رفت منم وارد اتاق شدم
دیشب من باید خودم کنترل میکردم
برگه رو تا کرد گذاشتم تو جیبم رفتم کنار تخت نشستم
پیشونیش بوسیدم دستش گرفتم تو دستم نوازشش کردم
رضا:اگه کار ساحل باشه ازش نمیگذرم این و بدون
پتو رو کشیدم روش از اتاق اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد ارسلان بود
وای خاک به سرم اینو یادم رفت
جواب دادم
ارسلان:هویییی تو نباید به من زنگ بزنی که من دارم میرمم من باید از دیانا بفهمم
رضا:ببخشید یادم رفت بهت زنگ بزنم
ارسلان:باشه حالا حالش خوبه
رضا:اره
ارسلان:خدافز پشت خط دیانا
رضا:خدافز
قطع کردم رفتم دارو ها رو گرفتم باید به مهراب هم زنگ میزدم
.......
این پارت جدید خوب شد
#leoreza
اعصابم خورد بوددد یعنی چی چرا باید ساحل بالا سر پانیذ باشه
وای نکنه خود ساحل یه کاری کرده باشه جلو پای دیانا زانو زدم
رضا: دیانا خب تعریف کن ببینم
دیانا: بعد صبحونه پانیذ رفت بالا اتاق منم رفتم سالن منتظرش بمونم ساحلم که اتاقش بود دیگه نمیدونم ساحل رفته پیشه پانیذ یا نه ولی من فقط صدای افتادن شنیدم رفتم بالا تو اتاق تو بود بی حال افتاده بود زمین ساحلم بالا سرش بود بعدشم که اوردمش بیمارستان
یه جای این کار میلنگید ممکن کار ساحل باشه فعلا بهش کاری ندارم ولی اگه مطمئن باشم کار اون باشمم خودم میدونم باهاش
دیانا: من میرم خونه خیلی سرم درد میکنه
رضا:باشع بزار به راننده بگم بیاد
دیانا:باشه
به راننده گفتم بیاد دیانا رو ببر که همون لحظه دکتر زنان از اتاق پانیذ اومد بیرون
به سمتش قدم برداشتم
دکتر :همسرشونین
رضا:بله حالش خوبه الان
دکتر: رابطه اتون خیلی براش سنگین بود شانس اورده به رحمش اسیب نرسیده الان بهش سرم زدیم خوابیده فقط این چند روز مراعاتش کنین
رضا:میتونم ببینمش
دکتر:بله این دارو هارم تهیه کنین
رضا:ممنون
دکتر رفت منم وارد اتاق شدم
دیشب من باید خودم کنترل میکردم
برگه رو تا کرد گذاشتم تو جیبم رفتم کنار تخت نشستم
پیشونیش بوسیدم دستش گرفتم تو دستم نوازشش کردم
رضا:اگه کار ساحل باشه ازش نمیگذرم این و بدون
پتو رو کشیدم روش از اتاق اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد ارسلان بود
وای خاک به سرم اینو یادم رفت
جواب دادم
ارسلان:هویییی تو نباید به من زنگ بزنی که من دارم میرمم من باید از دیانا بفهمم
رضا:ببخشید یادم رفت بهت زنگ بزنم
ارسلان:باشه حالا حالش خوبه
رضا:اره
ارسلان:خدافز پشت خط دیانا
رضا:خدافز
قطع کردم رفتم دارو ها رو گرفتم باید به مهراب هم زنگ میزدم
.......
این پارت جدید خوب شد
۱۷.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.