پشیمانی پارت 7
تیهونگ:من پشیمونم که به ات تحمت الکی زدم و حرف های هالزی با ور کردم
جیمین:خیلی از دستش عصبیم
لانا ویو
ات برگشت باورم نمیشه دکترا از اتاقش اومدن بیرون
دکتر:شانس اوردین که از دستش ندادیم ولی بازم باید توی اتاق مراقبت های ویژه باشه برای محض احتیات
لانا:کی بهوش میاد
دکتر:دیگه کم کم بهوش میاد ولی نمیتونید برید ببینیدش
لانا:بله حتما
دکترا رفتن و ات بهوش اومد خندید
لانا:بچه ها بچه ها ات خندید خندید
لیندا:راست میگه اون داره میخنده
میا:آبجیم دستش رو تکون داره میده
جیمین:آره عزیزم اون داره دستش رو. تکون میده میگه خوبم
از زبون ادمین گلتون🌷
هالزی اومد وگفت
هالزی:شوگا ات اون قرص رو نخورده اون داره نقش بازی میکنه
لانا:حرف دهنتو بفهم(باداد)
هالزی:تیهونگ اوپا اون سرم داد زد حق حق حق
تیهونگ:بیا بغلم گریه نکن دیگه سرش داد نزن لانا(با داد عصبی)
لانا ویو
ترسیدم وهیچی نگفتم که یه هو چشمم خورد به ات
دستگاهش داشت نشون میداد که قلبش داره وایمیسته چی نه نه نه این امکان نداره
از زبون ادمین گلتون🌷
ات وقتی این صحنه هارو دید خنده از رو لبش رفت و یه هو پسرا اومدن جلو چشمش و خاطراتش رو مرور کرد با دوستاش و پسرا بعدش دستگاهش خط نشون داد و ات از دنیا رفته بود
میا ویو
آبجی آبجی تروخدا آبجی آبجی نرو حق حق حق حق نرو من بدون تو چی کار کنم حق حق حق حق حق حق دکتر دکتر دکتر تروخدا بیا خواهرم نجات بدین حق حق حق
جیهوپ ویو
هالزی با بقیه رفت من گفتم الان میام که با صحنه ای دیدم خشکم زد دکترا اومدن بهش شوک وارد کردن بعدش بهش ماساژ قلبی داد ولی ات رفته بود اون مارو تنها گذاشته بود
لانا ویو
چیشد چیشد چرا وایستادن دکتر دکتر اینستا نجاتش بدین ترو خدا نجاتش بدین واینستید تروخدا تروخدا حق حق حق حق😭😭 میا رو گرفته بودم که نره اون با دوتا چشماش دید که خواهرش تنهاش گذاشت ات روهم که با خودشون بردن این داستا ادامه دارد.....
اگه کم بود ببخشید مغزم نمیکشه🗿
بچه ها من اسم فیک رو عوض میکنم می نویسم پشیمانی اسلاید دو وسه خاطر های ات که مرور کرد با پسرا ولی با دوستاش نتونستم پیدا کنم
جیمین:خیلی از دستش عصبیم
لانا ویو
ات برگشت باورم نمیشه دکترا از اتاقش اومدن بیرون
دکتر:شانس اوردین که از دستش ندادیم ولی بازم باید توی اتاق مراقبت های ویژه باشه برای محض احتیات
لانا:کی بهوش میاد
دکتر:دیگه کم کم بهوش میاد ولی نمیتونید برید ببینیدش
لانا:بله حتما
دکترا رفتن و ات بهوش اومد خندید
لانا:بچه ها بچه ها ات خندید خندید
لیندا:راست میگه اون داره میخنده
میا:آبجیم دستش رو تکون داره میده
جیمین:آره عزیزم اون داره دستش رو. تکون میده میگه خوبم
از زبون ادمین گلتون🌷
هالزی اومد وگفت
هالزی:شوگا ات اون قرص رو نخورده اون داره نقش بازی میکنه
لانا:حرف دهنتو بفهم(باداد)
هالزی:تیهونگ اوپا اون سرم داد زد حق حق حق
تیهونگ:بیا بغلم گریه نکن دیگه سرش داد نزن لانا(با داد عصبی)
لانا ویو
ترسیدم وهیچی نگفتم که یه هو چشمم خورد به ات
دستگاهش داشت نشون میداد که قلبش داره وایمیسته چی نه نه نه این امکان نداره
از زبون ادمین گلتون🌷
ات وقتی این صحنه هارو دید خنده از رو لبش رفت و یه هو پسرا اومدن جلو چشمش و خاطراتش رو مرور کرد با دوستاش و پسرا بعدش دستگاهش خط نشون داد و ات از دنیا رفته بود
میا ویو
آبجی آبجی تروخدا آبجی آبجی نرو حق حق حق حق نرو من بدون تو چی کار کنم حق حق حق حق حق حق دکتر دکتر دکتر تروخدا بیا خواهرم نجات بدین حق حق حق
جیهوپ ویو
هالزی با بقیه رفت من گفتم الان میام که با صحنه ای دیدم خشکم زد دکترا اومدن بهش شوک وارد کردن بعدش بهش ماساژ قلبی داد ولی ات رفته بود اون مارو تنها گذاشته بود
لانا ویو
چیشد چیشد چرا وایستادن دکتر دکتر اینستا نجاتش بدین ترو خدا نجاتش بدین واینستید تروخدا تروخدا حق حق حق حق😭😭 میا رو گرفته بودم که نره اون با دوتا چشماش دید که خواهرش تنهاش گذاشت ات روهم که با خودشون بردن این داستا ادامه دارد.....
اگه کم بود ببخشید مغزم نمیکشه🗿
بچه ها من اسم فیک رو عوض میکنم می نویسم پشیمانی اسلاید دو وسه خاطر های ات که مرور کرد با پسرا ولی با دوستاش نتونستم پیدا کنم
۵.۹k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.