p۵
♠Love with the taste of blood ♠
از زبان ا/ت
صدا تفنگی رو از بیرون شنیدیم.
ا/ت:چی شد😰
تهیونگ:برم از بالای خونه چک کنم
ا/ت:من میام بات میترسم😰
تهیونگ:باشه
رفتیم بالا پشت بوم .چندتا فیلم بردار و چند نفر تفنگ به دست بودن
تهیونگ:😡
ا/ت:اینا کین😰
تهیونگ:هر سال اینا میان مزاحم میشن😡
بعد از حرفش رفت پایین منم دنبالش
تهیونگ:بیخیال شو بزار بیان داخل
ا/ت:ها!تهیونگ تو دیوونه شدی!
تهیونگ:فقط به حرفم گوش کن من میدونم چکار میکنم😁
ا/ت:باشه
رفت رو مبل نشست و بهم گفت که منم بشینم.اومدن داخل
&:دستات رو ببر بالا از جات حرکت نکن!
تهیونگ:مهمون داریم😈
تهیونگ بلند شد خواست نزدیک بره که...
&:جلوتر نیا!
تهیونگ:چیه تا حالا خون اشام ندیدید
#:خوب شد که پخش زنده گرفتیم
تهیونگ:یعنی چی؟
ا/ت:اهای فیلم رو قطع کن!تهیونگ همه میتونن ببیننت!
تهیونگ:چی!😡
تهیونگ به سمت یکی از فیلم بردار ها حمله کرد و دندونای نیشش رو تو گردن فیلم بردار فرو کرد.
یکی از تفنگ به دستا روی تهیونگ اندازه گیری کرد رفتم جلوشو گرفتم.
از زبان تهیونگ
داشتم خونشونو میخوردم که یکی رو دیدم خواست روم شلیک کنه که ا/ت رو دیدم جلوشو گرفت و.....
(صدای شلیک!!!)
تیر به ا/ت خورد!تیر به قلب ا/ت خورد!
اعصابم بدجور بهم ریخت به سمتش حمله ور شدم و همه رو کشتم . روبه ا/ت برگشتم رفتم پیشش
تهیونگ:چطور تونستی اینکار رو بکنی💔چرا ولم کردی و رفتی💔چرا نزاشتی تیر بهم بخوره💔خیلی نامردی💔ولم کردی الان تنهام💔
همینجور گریه میکردم که فکری به ذهنم رسید
تهیونگ:یه راه برا زنده کردنت هست
رفتم اشپزخونه و یه چاقو اوردم.....
خب این هم از این پارت😌
میدونم جای بدی کات کردم😂
خواستم کنجکاو بشید اخر چی میشه😂
الان حتما هستید😂
ادامش فردا مینویسم😂
لایک و کامنت فراموش نشه😁💜
فالو=فالو💜🙃
از زبان ا/ت
صدا تفنگی رو از بیرون شنیدیم.
ا/ت:چی شد😰
تهیونگ:برم از بالای خونه چک کنم
ا/ت:من میام بات میترسم😰
تهیونگ:باشه
رفتیم بالا پشت بوم .چندتا فیلم بردار و چند نفر تفنگ به دست بودن
تهیونگ:😡
ا/ت:اینا کین😰
تهیونگ:هر سال اینا میان مزاحم میشن😡
بعد از حرفش رفت پایین منم دنبالش
تهیونگ:بیخیال شو بزار بیان داخل
ا/ت:ها!تهیونگ تو دیوونه شدی!
تهیونگ:فقط به حرفم گوش کن من میدونم چکار میکنم😁
ا/ت:باشه
رفت رو مبل نشست و بهم گفت که منم بشینم.اومدن داخل
&:دستات رو ببر بالا از جات حرکت نکن!
تهیونگ:مهمون داریم😈
تهیونگ بلند شد خواست نزدیک بره که...
&:جلوتر نیا!
تهیونگ:چیه تا حالا خون اشام ندیدید
#:خوب شد که پخش زنده گرفتیم
تهیونگ:یعنی چی؟
ا/ت:اهای فیلم رو قطع کن!تهیونگ همه میتونن ببیننت!
تهیونگ:چی!😡
تهیونگ به سمت یکی از فیلم بردار ها حمله کرد و دندونای نیشش رو تو گردن فیلم بردار فرو کرد.
یکی از تفنگ به دستا روی تهیونگ اندازه گیری کرد رفتم جلوشو گرفتم.
از زبان تهیونگ
داشتم خونشونو میخوردم که یکی رو دیدم خواست روم شلیک کنه که ا/ت رو دیدم جلوشو گرفت و.....
(صدای شلیک!!!)
تیر به ا/ت خورد!تیر به قلب ا/ت خورد!
اعصابم بدجور بهم ریخت به سمتش حمله ور شدم و همه رو کشتم . روبه ا/ت برگشتم رفتم پیشش
تهیونگ:چطور تونستی اینکار رو بکنی💔چرا ولم کردی و رفتی💔چرا نزاشتی تیر بهم بخوره💔خیلی نامردی💔ولم کردی الان تنهام💔
همینجور گریه میکردم که فکری به ذهنم رسید
تهیونگ:یه راه برا زنده کردنت هست
رفتم اشپزخونه و یه چاقو اوردم.....
خب این هم از این پارت😌
میدونم جای بدی کات کردم😂
خواستم کنجکاو بشید اخر چی میشه😂
الان حتما هستید😂
ادامش فردا مینویسم😂
لایک و کامنت فراموش نشه😁💜
فالو=فالو💜🙃
۱۷.۶k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.