فیک: black fate
فیک: black fate
پارت1
ویو انیش~~~~
از مدرسه برگشتم خونه......
انیش: سلام
همه: سلام
انیش: چیشده اپا کجاس
مبنا:.....رفته کمپانی
انیش:...اوکی
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم و یک ساعت خوابیدم که بیدار شدم.....کسی خونه نبود
انیش:......یااااااااا....چه خبره......
زنگ زدم ای ان/
انیش:....کجایید
ای ان: بیرون
انیش:.....دیوونه ام......کردید بسه...چرا هیچی بهم نمی گید....
ای ان: انیش ......
قط کردم/ ..... زنگ زدم لینو/
لینو:...جونم انیشمم
انیش:..لینویااااا.....کجایید
لینو: کمپانی
انیش:....نه...یه اتفاق افتاده
لینو:.انیش همه مون کمانیم و مامانتم با مامان من رفتن خرید
انیش:....یه اتفاقی افتاده و کسی به من نمیگه
لینو:.....حالا اروم.باش قول باشه امشب میام پیشت و همه چیز و میگم
انیش:.....باشه بای
لینو: بای
قط کردم\
زنگ در~~~)
در و باز,کردم
انیش:.....اوما.....
مینا: بله عزیزم *مادر*
انیش:....چرا من و تنها گذاشتید
مینا: بابات بعد تو.رفت بیرون نیومده ...چندتا چیز لازم داشتم
انیش: به ای ان....میگفتی
مینا: اونا کار دارن....
انیش:....اوکی .....ولی ......ولش گشنمه
مینا: الان یه چی اماده میکنم بخوری
انیش: باشه....امشب کیا میاد اینجا
مینا: عمو هات .....
انیش:...مامان چیزه ..چند روزه همه بیرونن
مینا: نه....فقط فک کنم کمپانی داره ورشکست میشه
انیش:....خوداعععع
غذامو خوردم.... بعد یک ساعت لیسا اومد
لیسا: سلام....به همگی
مینا: خوش اومدی
لیسا: ممنونم...انیشااااا
انیش:....سلام مای لاو
لیسا: چه خبرااااا
انیش: هیچی.....
لیسا:...اون یونجوننن...
انیش: هیچی مث همیشه چش....حیز
لیسا:...ایش....حالا یه چی..دیشب شنیدم..که قراره بریم یه مهمونی
انیش:....شاید نریم
لیسا: اوهوم...حوصله ندارم...واقعااا
ادامه دارد.
پارت1
ویو انیش~~~~
از مدرسه برگشتم خونه......
انیش: سلام
همه: سلام
انیش: چیشده اپا کجاس
مبنا:.....رفته کمپانی
انیش:...اوکی
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم و یک ساعت خوابیدم که بیدار شدم.....کسی خونه نبود
انیش:......یااااااااا....چه خبره......
زنگ زدم ای ان/
انیش:....کجایید
ای ان: بیرون
انیش:.....دیوونه ام......کردید بسه...چرا هیچی بهم نمی گید....
ای ان: انیش ......
قط کردم/ ..... زنگ زدم لینو/
لینو:...جونم انیشمم
انیش:..لینویااااا.....کجایید
لینو: کمپانی
انیش:....نه...یه اتفاق افتاده
لینو:.انیش همه مون کمانیم و مامانتم با مامان من رفتن خرید
انیش:....یه اتفاقی افتاده و کسی به من نمیگه
لینو:.....حالا اروم.باش قول باشه امشب میام پیشت و همه چیز و میگم
انیش:.....باشه بای
لینو: بای
قط کردم\
زنگ در~~~)
در و باز,کردم
انیش:.....اوما.....
مینا: بله عزیزم *مادر*
انیش:....چرا من و تنها گذاشتید
مینا: بابات بعد تو.رفت بیرون نیومده ...چندتا چیز لازم داشتم
انیش: به ای ان....میگفتی
مینا: اونا کار دارن....
انیش:....اوکی .....ولی ......ولش گشنمه
مینا: الان یه چی اماده میکنم بخوری
انیش: باشه....امشب کیا میاد اینجا
مینا: عمو هات .....
انیش:...مامان چیزه ..چند روزه همه بیرونن
مینا: نه....فقط فک کنم کمپانی داره ورشکست میشه
انیش:....خوداعععع
غذامو خوردم.... بعد یک ساعت لیسا اومد
لیسا: سلام....به همگی
مینا: خوش اومدی
لیسا: ممنونم...انیشااااا
انیش:....سلام مای لاو
لیسا: چه خبرااااا
انیش: هیچی.....
لیسا:...اون یونجوننن...
انیش: هیچی مث همیشه چش....حیز
لیسا:...ایش....حالا یه چی..دیشب شنیدم..که قراره بریم یه مهمونی
انیش:....شاید نریم
لیسا: اوهوم...حوصله ندارم...واقعااا
ادامه دارد.
۲.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.