می خواهم ببینم ولی چشمی برای دیدن ندارم
می خواهم ببینم ولی چشمی برای دیدن ندارم
می خواهم فرار کنم اما پایی برای فرار ندارم
می خواهم گوش دهم اما عضوی برای گوش دادن ندارم
می خواهم راهم را لمس کنم اما دستی برای احساس ندارم
می خواهم از این وضع گریه کنم،اما یادم آمد باز هم چشمی برای گریه ندارم
تنها دو راه مانده است
مرگ
زندگی
کدام یک؟
خودت را جای یک گیاه بگذار
اینها می گذرد و تو دوباره رشد می کنی و سرانجام درختی تنومند می شوی که از بالا به پایین نگاه می کنی و اگاه می شوی که حال دیگر این مشکلات که زمانی برای تو بوده اکنون برای تماشا گران سرگذشت زندگی تو است
تسلیم نشو،زخم هایت رشد می کند...
می خواهم فرار کنم اما پایی برای فرار ندارم
می خواهم گوش دهم اما عضوی برای گوش دادن ندارم
می خواهم راهم را لمس کنم اما دستی برای احساس ندارم
می خواهم از این وضع گریه کنم،اما یادم آمد باز هم چشمی برای گریه ندارم
تنها دو راه مانده است
مرگ
زندگی
کدام یک؟
خودت را جای یک گیاه بگذار
اینها می گذرد و تو دوباره رشد می کنی و سرانجام درختی تنومند می شوی که از بالا به پایین نگاه می کنی و اگاه می شوی که حال دیگر این مشکلات که زمانی برای تو بوده اکنون برای تماشا گران سرگذشت زندگی تو است
تسلیم نشو،زخم هایت رشد می کند...
۶.۱k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.