دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۸=
دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۸=
از زبان جیمین
نشسته بودم توی بخش وی آی پی بار منتظر کوک بودم ک دیدم ی مرد جذاب قد بلند هیکلی از من یکم گنده تر با یک استایل دارک اومد نشست جلوم ک فک کنم خودش بود
=:پارک جیمین؟(نیشخند)
&:خودمم جئون جانگ کوک(نیشخند)
گارسون:در خدمتم اربابان چه چیزی میل دارید؟
=:ویسکی
&:ویسکی
گارسون:چشم
=:خب عشقم کو؟(جدی و اخم و عصبانیت)
&:ههه گفتم بهت اون دیگ مال منه عشق من شده(نیشخند)
=:خفه شووو مرتیکهه زررر نزنن(دادد)
&:اوهه جئون تلخی نکن یادت ک نرفته عشقت پیش من گروگانه😏
=:چی میخوای؟
&:قضیه ی منو میسو رو نمیدونی؟
=:چه قضیه ای اونوقت
&:هه مثل اینکه نمیدونی
کل قضیه خودم و میسو رو گفتم بهش از عصبانیت رگاش زده بود بیرون بدبخت😏
=:خب ک چی واسه قبل بوده اینا میسو رو بده بهم اون دیگ الان هیچ علاقه ای به تو نداره(نیشخند)
&:مگ دست خودشه مجبوره دوسم داشته باشه
=:هه چرا نزاریم خودش انتخاب کنه؟
&:قطعا هم همینطوره
به شوگا گفتم زنگ بزنه میسو رو بیارن
&:دختر کوچولوم تو راهه(نیشخند)
=:خفهه شوو تا مختو رو زمین خالی نکردم مرتیکهه
&:درست زر بزن
از زبان میسو
همینجوری جلوی تلویزیون نشسته بودم ک یکی از خدمتکار ها اومد گفتش ک حاضر شم باید برم بار ازش پرسیدم جیمین هم هست یا نه جوابی نداد زنیکه روانیی
بلند شدم رفتم یک لباس باز ک یقش باز بود پوشیدم و کوتاه اگ الان کوک بود تیکه تیکه ام میکرد ولی حالا ک نیست بزار بپوشیم آرزوش به دلم نمونه آرایش غلیظی کردم ک من همیشه همه ی آرایش هام غلیظه موهامم باز گذاشتم عطر زدم رفتم پایین یک کت کوتاه هم برداشتم انداختم روی شونه هام
-:خانم اومدن
*کوک و جیمین هردوشون برگشتن سمت میسو ک جفتشون با دیدن لباسی ک میسو پوشیده عصبی شدن کوک با دیدن میسو سریع رفت سمتش و بغلش کرد
از زبان میسو
رسیدیم پیاده شدم وارد بار شدم رفتم تو دیدم ک جیمین با کوک روی صندلی روبه روی هم مشروب به دست با کلی بادیگارد نشستن تعجب کردم ک چرا کوک اینجاست تا منو دیدن قیافه ی جفتشون قرمز شد از لباسم کلا من همیشه خوشم میاد حرص یکی رو درارم مرض دارم دیگ داشتم به سمتشون میرفتم ک کوک اومد سریع منو بغل کرد منم بغلش کردم در همین حال جیمین هم به همه ی بادیگارد ها دستور داد ک برن بیرون الان فقط من بودن کوک و جیمین
لایککک؟!
از زبان جیمین
نشسته بودم توی بخش وی آی پی بار منتظر کوک بودم ک دیدم ی مرد جذاب قد بلند هیکلی از من یکم گنده تر با یک استایل دارک اومد نشست جلوم ک فک کنم خودش بود
=:پارک جیمین؟(نیشخند)
&:خودمم جئون جانگ کوک(نیشخند)
گارسون:در خدمتم اربابان چه چیزی میل دارید؟
=:ویسکی
&:ویسکی
گارسون:چشم
=:خب عشقم کو؟(جدی و اخم و عصبانیت)
&:ههه گفتم بهت اون دیگ مال منه عشق من شده(نیشخند)
=:خفه شووو مرتیکهه زررر نزنن(دادد)
&:اوهه جئون تلخی نکن یادت ک نرفته عشقت پیش من گروگانه😏
=:چی میخوای؟
&:قضیه ی منو میسو رو نمیدونی؟
=:چه قضیه ای اونوقت
&:هه مثل اینکه نمیدونی
کل قضیه خودم و میسو رو گفتم بهش از عصبانیت رگاش زده بود بیرون بدبخت😏
=:خب ک چی واسه قبل بوده اینا میسو رو بده بهم اون دیگ الان هیچ علاقه ای به تو نداره(نیشخند)
&:مگ دست خودشه مجبوره دوسم داشته باشه
=:هه چرا نزاریم خودش انتخاب کنه؟
&:قطعا هم همینطوره
به شوگا گفتم زنگ بزنه میسو رو بیارن
&:دختر کوچولوم تو راهه(نیشخند)
=:خفهه شوو تا مختو رو زمین خالی نکردم مرتیکهه
&:درست زر بزن
از زبان میسو
همینجوری جلوی تلویزیون نشسته بودم ک یکی از خدمتکار ها اومد گفتش ک حاضر شم باید برم بار ازش پرسیدم جیمین هم هست یا نه جوابی نداد زنیکه روانیی
بلند شدم رفتم یک لباس باز ک یقش باز بود پوشیدم و کوتاه اگ الان کوک بود تیکه تیکه ام میکرد ولی حالا ک نیست بزار بپوشیم آرزوش به دلم نمونه آرایش غلیظی کردم ک من همیشه همه ی آرایش هام غلیظه موهامم باز گذاشتم عطر زدم رفتم پایین یک کت کوتاه هم برداشتم انداختم روی شونه هام
-:خانم اومدن
*کوک و جیمین هردوشون برگشتن سمت میسو ک جفتشون با دیدن لباسی ک میسو پوشیده عصبی شدن کوک با دیدن میسو سریع رفت سمتش و بغلش کرد
از زبان میسو
رسیدیم پیاده شدم وارد بار شدم رفتم تو دیدم ک جیمین با کوک روی صندلی روبه روی هم مشروب به دست با کلی بادیگارد نشستن تعجب کردم ک چرا کوک اینجاست تا منو دیدن قیافه ی جفتشون قرمز شد از لباسم کلا من همیشه خوشم میاد حرص یکی رو درارم مرض دارم دیگ داشتم به سمتشون میرفتم ک کوک اومد سریع منو بغل کرد منم بغلش کردم در همین حال جیمین هم به همه ی بادیگارد ها دستور داد ک برن بیرون الان فقط من بودن کوک و جیمین
لایککک؟!
۱۹.۲k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.