Simple life in seoul
Simple life in seoul
Part 15
با سردرد بدی از خواب پاشدم و دور و برم رو نگا کردم.. معاون شین؟ اینجا چیکار میکنه؟(معاون شین معاون مدرسشونه مث همون ناظم خودمون)
هه سو: س.. سلام معاون شین...شما اینجا بودید نه؟ ببخشید وقتتونو گرفتم ولی چند ساعته که شما اینجایید؟
معاون شین: سلام دخترم.. عیبی نداره عزیزم فقط 3 ساعته که اینجام مهم نیست...بهتری الان؟...مدرسه تعطیل شده پس میتونی بری خونه...از دکتر همه چیزو خودت بپرس و فردا هم اگر دکتر اجازه داد بیا مدرسه
هه سو: خیلی ممنونم خانم... چشم بازهم عذر میخوام ک وقتتونو گرفتم
معاون شین: نه بابا عزیزم چه حرفیه... فقط من باید برم یه اتفاقی توی خونه افتاده...
هه سو: چشم.. خدانگهدار
بعد اینکه رفت توی تخت یکم وول خوردم..صورتم هنوز کامل خوب نشده بود برا همین یکم سوخت.. این چند وقته هی میام بیمارستان... واقعا خسته شدم
صدای در اومد
هه سو: بفرمایید
دکتر: سلام خانم کیم
هه سو: سلام
دکتر: یه راست میرم سر اصل مطلب که مطمئن شم و بعد توضیحات دیگه رو بگم
هه سو: بفرمایید
دکتر: چند وقته اینجوری از حال میرید؟
هه سو: توی طول این ماه 3 بار اینجوری شدم فکر کنم...
یهو ساکت شدو سرشو انداخت پایین
دکتر: چه اتفاقی براتون میوفته ک اینجوری از حال میرید؟
هه سو: استرس یا ترس
دکتر: خوب... شما بیماری قلبی دارید!
هه سو: بله؟ خوب نمیخوام نوعش رو بدونم.. فقط.. تا چه حد شدیده و باید چیکار کنم(گایز سرطان نگرفته ها😂)
دکتر: خوب زیاد شدید نیست ولی اگه زیاد استرس داشته باشید یا بترسید حالتون بد میشه و بازهم راهی بیمارستان میشید.. ولی.. اگر تا 6 ماه، هیچ استرس یا ترسی نداشته باشید این بیماریو پشت سر میزارید
هه سو: خیلی ممنونم... کی میتونم مرخص شم؟
دکتر: یکی دوتا آزمایش دیگه میگیریم و بعد میتونید برید
هه سو: خیلی ممنونم.. و اینکه فردا میتونم برم مدرسه دیگه؟
دکتر: بله.. با اجازتون من برم
و رفت بیرون.. الان من قلبم مشکل داره؟ اینو چجوری به بقیه بگم...مخصوصا ته سونگ...
«پرش زمانی به 1 ساعت بعد»
دیگه مرخص شدم.. ساعت 1 ظهر بود ینی من از ساعت 9 اینجام؟ رفتم بیرون و با یه تاکسی اومدم خونه.. امروز باید با مدل ها قرارداد میبستیم پس سریع موهامو شونه کردم و یه هودی سفید پوشیدم یه ژاکت آبی هم روش پوشیدم و با شلوار سفیدم ست کردم(عکسشو میزارم).. سریع قرارداد ها و چیزای دیگه رو گذاشتم توی کوله ام و راه افتادم... ساعت حدودا 2 بود ک رسیدم
بدو بدو به سمت دفتر آقای گونگ رفتم
هه سو: سلام آقای گونگ.. ساعت 3 با مدل ها قرار داریم...
آقای گونگ: آها... یکم دیر کردی نه؟
هه سو: ب.. ببخشید توی مدرسه از حال رفتم و ساعت 1 مرخص شدم
آقای گونگ: باشه.. خوب یعنی مدلا قبول کردن؟
هه سو: بله همشون قبول کردن
آقای گونگ: هومم..
اسلاید دوم استایل هه سو سرکاره^^
Part 15
با سردرد بدی از خواب پاشدم و دور و برم رو نگا کردم.. معاون شین؟ اینجا چیکار میکنه؟(معاون شین معاون مدرسشونه مث همون ناظم خودمون)
هه سو: س.. سلام معاون شین...شما اینجا بودید نه؟ ببخشید وقتتونو گرفتم ولی چند ساعته که شما اینجایید؟
معاون شین: سلام دخترم.. عیبی نداره عزیزم فقط 3 ساعته که اینجام مهم نیست...بهتری الان؟...مدرسه تعطیل شده پس میتونی بری خونه...از دکتر همه چیزو خودت بپرس و فردا هم اگر دکتر اجازه داد بیا مدرسه
هه سو: خیلی ممنونم خانم... چشم بازهم عذر میخوام ک وقتتونو گرفتم
معاون شین: نه بابا عزیزم چه حرفیه... فقط من باید برم یه اتفاقی توی خونه افتاده...
هه سو: چشم.. خدانگهدار
بعد اینکه رفت توی تخت یکم وول خوردم..صورتم هنوز کامل خوب نشده بود برا همین یکم سوخت.. این چند وقته هی میام بیمارستان... واقعا خسته شدم
صدای در اومد
هه سو: بفرمایید
دکتر: سلام خانم کیم
هه سو: سلام
دکتر: یه راست میرم سر اصل مطلب که مطمئن شم و بعد توضیحات دیگه رو بگم
هه سو: بفرمایید
دکتر: چند وقته اینجوری از حال میرید؟
هه سو: توی طول این ماه 3 بار اینجوری شدم فکر کنم...
یهو ساکت شدو سرشو انداخت پایین
دکتر: چه اتفاقی براتون میوفته ک اینجوری از حال میرید؟
هه سو: استرس یا ترس
دکتر: خوب... شما بیماری قلبی دارید!
هه سو: بله؟ خوب نمیخوام نوعش رو بدونم.. فقط.. تا چه حد شدیده و باید چیکار کنم(گایز سرطان نگرفته ها😂)
دکتر: خوب زیاد شدید نیست ولی اگه زیاد استرس داشته باشید یا بترسید حالتون بد میشه و بازهم راهی بیمارستان میشید.. ولی.. اگر تا 6 ماه، هیچ استرس یا ترسی نداشته باشید این بیماریو پشت سر میزارید
هه سو: خیلی ممنونم... کی میتونم مرخص شم؟
دکتر: یکی دوتا آزمایش دیگه میگیریم و بعد میتونید برید
هه سو: خیلی ممنونم.. و اینکه فردا میتونم برم مدرسه دیگه؟
دکتر: بله.. با اجازتون من برم
و رفت بیرون.. الان من قلبم مشکل داره؟ اینو چجوری به بقیه بگم...مخصوصا ته سونگ...
«پرش زمانی به 1 ساعت بعد»
دیگه مرخص شدم.. ساعت 1 ظهر بود ینی من از ساعت 9 اینجام؟ رفتم بیرون و با یه تاکسی اومدم خونه.. امروز باید با مدل ها قرارداد میبستیم پس سریع موهامو شونه کردم و یه هودی سفید پوشیدم یه ژاکت آبی هم روش پوشیدم و با شلوار سفیدم ست کردم(عکسشو میزارم).. سریع قرارداد ها و چیزای دیگه رو گذاشتم توی کوله ام و راه افتادم... ساعت حدودا 2 بود ک رسیدم
بدو بدو به سمت دفتر آقای گونگ رفتم
هه سو: سلام آقای گونگ.. ساعت 3 با مدل ها قرار داریم...
آقای گونگ: آها... یکم دیر کردی نه؟
هه سو: ب.. ببخشید توی مدرسه از حال رفتم و ساعت 1 مرخص شدم
آقای گونگ: باشه.. خوب یعنی مدلا قبول کردن؟
هه سو: بله همشون قبول کردن
آقای گونگ: هومم..
اسلاید دوم استایل هه سو سرکاره^^
۱۸.۱k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.