part¹⁰ وقتی ازدواج کردید ولی سرطان ریه ..
ویو هسوک*
ماسان بدجور رفته بود تو فکر و همش به برده اون لوییز حرومزاده نگاه میکرد... وقتی لوییز رفت ازش فاصله گرفتم و بهش نگاه کردم*:
هوسوک*: ببخشید ... از ق..
که حرفمو قطع کرد و گفت *:
ماسان *: ممنون...
شکه شدم و شونه ای بالا انداختم که ادامه داد
ماسان*: بنظرت این برده ها ... این دخترا و پسرا... با همشون هرزن؟ با میل خودشون اومدن؟ اصن واقعا میخواستن این کاره باشن؟
جوابی ندادم و ادامه داد
ماسان : برده لوییز .. سولی بود من میشناختمش.. اون تاحالا چهره منو ندیده بود ولی من دیده بودمش با هم ی مدت خیلی حرف میزدیم .. بنظرت اون میخواسته سرنوشتش اینجوری باشه ؟ اونی که وقتی خورد زمین و زخمی شد خجالت میکشید شکمشو به من نشون بده تا زخمشو پانسمان کنم ... کی فکرشو میکنه که اون با ی همچین لباسی اینجا باشه و چهار دست و پا ... (خودتون بدونید چرا رو این تاکید داره...) اینور و اونور بره .. وقتی نگاه میکرد چهرش پره غم بود ...
سرشو نوازش کردم و دستشو گرفتم*
هوسوک*: نگران نباش .. کاری که داریم میکنیم بخاطر همیناس مگه نه؟ و اونایی که دارن بخاطر پول آلوده به این کار میشن ... هوم؟
سری تکون داد و ادامه داد *:
میرم دستشویی.. برمیگردم ...
باشه ای گفتم و ماسان کیفمو برداشت و رفت
شرط داره این یکی : ۳۰ تا لایک ، ۶۰ کامنت
ماسان بدجور رفته بود تو فکر و همش به برده اون لوییز حرومزاده نگاه میکرد... وقتی لوییز رفت ازش فاصله گرفتم و بهش نگاه کردم*:
هوسوک*: ببخشید ... از ق..
که حرفمو قطع کرد و گفت *:
ماسان *: ممنون...
شکه شدم و شونه ای بالا انداختم که ادامه داد
ماسان*: بنظرت این برده ها ... این دخترا و پسرا... با همشون هرزن؟ با میل خودشون اومدن؟ اصن واقعا میخواستن این کاره باشن؟
جوابی ندادم و ادامه داد
ماسان : برده لوییز .. سولی بود من میشناختمش.. اون تاحالا چهره منو ندیده بود ولی من دیده بودمش با هم ی مدت خیلی حرف میزدیم .. بنظرت اون میخواسته سرنوشتش اینجوری باشه ؟ اونی که وقتی خورد زمین و زخمی شد خجالت میکشید شکمشو به من نشون بده تا زخمشو پانسمان کنم ... کی فکرشو میکنه که اون با ی همچین لباسی اینجا باشه و چهار دست و پا ... (خودتون بدونید چرا رو این تاکید داره...) اینور و اونور بره .. وقتی نگاه میکرد چهرش پره غم بود ...
سرشو نوازش کردم و دستشو گرفتم*
هوسوک*: نگران نباش .. کاری که داریم میکنیم بخاطر همیناس مگه نه؟ و اونایی که دارن بخاطر پول آلوده به این کار میشن ... هوم؟
سری تکون داد و ادامه داد *:
میرم دستشویی.. برمیگردم ...
باشه ای گفتم و ماسان کیفمو برداشت و رفت
شرط داره این یکی : ۳۰ تا لایک ، ۶۰ کامنت
۴.۸k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.