فیک آقای خشن قسمت ۱۱
ماریسا گفت آییییی موهام چته وااااا
جون کوک گفت متاسفم خوب
حالا که آدم شدی بپوش بریم بیرون
ماریسا گفت یا خدااااا باز چه بلایی میخوای به سرم بیاییی
جون کوک خندید و گفت نترس بابا آنقدر من بد نیستم
رفتن داخل ماشین و جون کوک خیلی تند رانندگی میکرد از قصد اینکارو میکرد همه جا خلوت بود یهو یه کامیون از سمت چپ داشت می اومد ماریسا جیغ میزد
ماشین جون کوک قابلیت کوچک شدن داشت و ماشین از زیره کامیون رد شد
دم بستنی فروشی ایستادن و بستنی بلوبری خوردن
بعد دوباره تند رانندگی کرد و رسیدن خونه
ماریسا سریعی رفت توی خونه تو اتاقش
داشت گریه میکرد از ترس میلرزید
جون کوک اومد گفت عه کجایی
توی دلش گفت نکنه حالش بد شده باشه هول شده بود رفت توی اتاق دید ماریسا از ترس بی هوش شده عه
جون کوک گفت متاسفم خوب
حالا که آدم شدی بپوش بریم بیرون
ماریسا گفت یا خدااااا باز چه بلایی میخوای به سرم بیاییی
جون کوک خندید و گفت نترس بابا آنقدر من بد نیستم
رفتن داخل ماشین و جون کوک خیلی تند رانندگی میکرد از قصد اینکارو میکرد همه جا خلوت بود یهو یه کامیون از سمت چپ داشت می اومد ماریسا جیغ میزد
ماشین جون کوک قابلیت کوچک شدن داشت و ماشین از زیره کامیون رد شد
دم بستنی فروشی ایستادن و بستنی بلوبری خوردن
بعد دوباره تند رانندگی کرد و رسیدن خونه
ماریسا سریعی رفت توی خونه تو اتاقش
داشت گریه میکرد از ترس میلرزید
جون کوک اومد گفت عه کجایی
توی دلش گفت نکنه حالش بد شده باشه هول شده بود رفت توی اتاق دید ماریسا از ترس بی هوش شده عه
۴.۸k
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.