موچی من پارت ۶
که گفت : چیه خونه به این بزرگی ندیدی
لونا : معلومه که دیدم ولی نه که توش بخوام زندگی کنم
جیمین: خب حالا بیا بریم تو جوجه
رفیتیم تو لامصب خیلی خونش خوشگل بود مثل خودش ( معلومه چه فکر کردی )
جیمین : خب اینجا خونه ی منه از این به بعد خونه توهم میشه
لونا : اهوم
منو برد به سمت پله ها رفتیم بالا هزارتا در بود جیمین : در قرمزه اتاق منه در کناریش هم اتاق تویه در زرده اتاق کارمه و در اخری اتاقی که اگه بری توش یکجوری تنبیهت میکنم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن
خب حالا هم برو توی اتاقت استراحت کن فکر کنم خسته ای
لونا : اوکی
جیمین : راستی توی کمدت لباس هست اگه خواستی اوز کنی
لونا : باش
رفتم تو اتاق
اتاق نبود که یک پذیراییی بود رفتم سمت پنجرهاا پرده رو کنار کشیدم از اینجا میشه کل عمارت رو دید
خیلی خسته بودم لباس راحتی پوشیدم و خودم رو روی تخت انداختم و خوابیدم
ماچ بایی
لونا : معلومه که دیدم ولی نه که توش بخوام زندگی کنم
جیمین: خب حالا بیا بریم تو جوجه
رفیتیم تو لامصب خیلی خونش خوشگل بود مثل خودش ( معلومه چه فکر کردی )
جیمین : خب اینجا خونه ی منه از این به بعد خونه توهم میشه
لونا : اهوم
منو برد به سمت پله ها رفتیم بالا هزارتا در بود جیمین : در قرمزه اتاق منه در کناریش هم اتاق تویه در زرده اتاق کارمه و در اخری اتاقی که اگه بری توش یکجوری تنبیهت میکنم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن
خب حالا هم برو توی اتاقت استراحت کن فکر کنم خسته ای
لونا : اوکی
جیمین : راستی توی کمدت لباس هست اگه خواستی اوز کنی
لونا : باش
رفتم تو اتاق
اتاق نبود که یک پذیراییی بود رفتم سمت پنجرهاا پرده رو کنار کشیدم از اینجا میشه کل عمارت رو دید
خیلی خسته بودم لباس راحتی پوشیدم و خودم رو روی تخت انداختم و خوابیدم
ماچ بایی
۵.۲k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.