"پارت۴"
"پارت۴"
سرمو برگردوندم دیدم جیمین کنارم خوابیده
یه جیغ زدم باعث شد از تخت بیفته
جیمین:چرا جیغ میزنی
ا/ت:تو اینجا چیکار میکنی
جیمین:دیشب اجازه گرفتم پیشت موندم..مگه بده
ا/ت:نه بد نیس
جیمین:حالا پاشو آماده شیم بریم پایین
ا/ت:باشههه😁
رفتیم پایین
جیمین و ا/ت:صبح بخیر
همه:صبح بخیر
رفتیم کنار هم نشستیم دیدم تهیونگ عصبانیه و داره به جیمین نگاه میکنه
ا/ت:هیونگ چیزی شده؟
تهیونگ:نه(عصبانی)
ا/ت:پس چرا عصبانی
تهیونگ:من عصبانی نیستم
ا/ت:خودتو خالی کن اصن میخوایی بالا بیار😂
تهیونگ:خودمو خالی کنم اهم اهم
این پسره ی .... شب اومده کنار خواهرم خوابیده تو بغلش خودتو گذاشته
ا/ت:از کی تاحالا حسود شدی
تهیونگ:من حسود نیستم(بغض)
فقط یاد رابطم افتادم اون همه زحمت کشیدم براش ولم کرد
بغض تهیونگ شکست و داشت گریه میکرد
پاشدم رفتم بغلش کردم
ا/ت:هیونگ اون لیاقت تورو نداشت ولش کن اونو
الان توی زندگی آزادانه داری
تهیونگ:گمونم حق با توئه
جیمین:چقد رابطه ی خواهر برادریتون خوبه
من باخواهرم عین موش و گربه بودیم(ناراحت)
ا/ت:بودیم مگه چه اتفاقی براش افتاده
جیمین:تو یه تصادف همه خانوادمو از دست دادم(بغض)
ا/ت:آخیی بمیرم برات
کوک:خدا نکنه اون برا تو بمیره
جیمین:خنده
خب حالا بیایین بریم مدرسه
رسیدیم مدرسه
ویو ا/ت*
من دستمو دور دست جیمین حلقه کردم کوک و ته هم داشتن بهم نگاه میکردن
دخترا داشتن از حسودی میمردن
پسرا هم داشتن به جیمین نگاه میکردن
رفتیم توی کلاس فهمیدم امتحان داریم
به جیمین گفتم
جیمین:این دفعه دوتامونو باهم تنبیه میکنن
استاد اومد
استاد:....
سرمو برگردوندم دیدم جیمین کنارم خوابیده
یه جیغ زدم باعث شد از تخت بیفته
جیمین:چرا جیغ میزنی
ا/ت:تو اینجا چیکار میکنی
جیمین:دیشب اجازه گرفتم پیشت موندم..مگه بده
ا/ت:نه بد نیس
جیمین:حالا پاشو آماده شیم بریم پایین
ا/ت:باشههه😁
رفتیم پایین
جیمین و ا/ت:صبح بخیر
همه:صبح بخیر
رفتیم کنار هم نشستیم دیدم تهیونگ عصبانیه و داره به جیمین نگاه میکنه
ا/ت:هیونگ چیزی شده؟
تهیونگ:نه(عصبانی)
ا/ت:پس چرا عصبانی
تهیونگ:من عصبانی نیستم
ا/ت:خودتو خالی کن اصن میخوایی بالا بیار😂
تهیونگ:خودمو خالی کنم اهم اهم
این پسره ی .... شب اومده کنار خواهرم خوابیده تو بغلش خودتو گذاشته
ا/ت:از کی تاحالا حسود شدی
تهیونگ:من حسود نیستم(بغض)
فقط یاد رابطم افتادم اون همه زحمت کشیدم براش ولم کرد
بغض تهیونگ شکست و داشت گریه میکرد
پاشدم رفتم بغلش کردم
ا/ت:هیونگ اون لیاقت تورو نداشت ولش کن اونو
الان توی زندگی آزادانه داری
تهیونگ:گمونم حق با توئه
جیمین:چقد رابطه ی خواهر برادریتون خوبه
من باخواهرم عین موش و گربه بودیم(ناراحت)
ا/ت:بودیم مگه چه اتفاقی براش افتاده
جیمین:تو یه تصادف همه خانوادمو از دست دادم(بغض)
ا/ت:آخیی بمیرم برات
کوک:خدا نکنه اون برا تو بمیره
جیمین:خنده
خب حالا بیایین بریم مدرسه
رسیدیم مدرسه
ویو ا/ت*
من دستمو دور دست جیمین حلقه کردم کوک و ته هم داشتن بهم نگاه میکردن
دخترا داشتن از حسودی میمردن
پسرا هم داشتن به جیمین نگاه میکردن
رفتیم توی کلاس فهمیدم امتحان داریم
به جیمین گفتم
جیمین:این دفعه دوتامونو باهم تنبیه میکنن
استاد اومد
استاد:....
۵.۶k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.