شب و روز
پارت ⁶
که یاد شوگا افتادم
گفته بود شاید یه روزی بیام خونتون
که صدای زنگ خورد
دیدم شوگا پشت دره با یه گل و لباس
درو باز کردم
و دستام عرق کرده بود
خب اولین بارم بود یه پسر میاد تو عمارتم
دیدم شوگا میاد سمتم و بغلم میکنه و گل و لباسو میده بهم
(ادمین: خوبه کار دیگه ای نکرد😂)
من همیشه تو عمارت لباس راحتی مردونه دارم
گفتم بره بالا و لباسشو عوض کنه
دیدم دوباره زنگ خورد
جیمین بود ولی فقط گفت جیمینم
به شوگا گفتم جیمین اومدهه تو گفتی بیاد
جوابمو نداد درو باز کردم
ویو شوگا رفتم بالا دیدم. چقد لباس مردونه داره رفتم تو اتاق و لباسمو عوض کردم
که صدای جیغ ات رو شنیدم جیغ میکشید و صدام میکرد سریع رفتم پایین دیدم که ات نیست همه حارو دنبالش گشتم ولی نبود
دیدم خون ریخته رو زمین و جای ناخن رو زمین هست
ویو ات
داشتم شوگا رو صدا میکردم یه یدونه محکم چک زدن بهم و یه چیز تیزی روی شونم حص کردم و سیاهی
وقتی بیدار شدم توی یه اتاق بودم و لباس کوتاهی تنم بود که دیدم یه دختر اومد تو
اون رو نمب شناختم ولی وقتی اومدم کلی شلاق میزد بهم ولی واقعا اونقد درد نمی کرد
شلاقشو نازک تر کرد این واقعا درد داشت
یکم بغض کردم
و کل بدنم کبود شد
(الان داستان رفته پیش شوگا و جیمین)
شوگا سریع میره پیش جیمین و بهش میگه
(جیمین): وای الان اون دختر بخاطر ما باید زجر بکشه مطمئنم که کار ماریا
(شوگا) : امید وارم حالش خوب باشه
شوگا و جیمین میرن پیش اعضا و نقشه میکشن تا برن و ات رو پیدا کنن
نامجون قراره که پشتیبانی کنه گروهو
جین هم قراره تک تیراندازی کنه
کوک و جیمین و قرار شد که اونجا رو چک کنن
شوگا هم قرار شده که بره و ات رو نجات بده
تهیونگ و جیهوپم با شوگا میرن
ویو ات
اون دختر بهم گفت باید همکاری کنی ولی اگه همکاری نکنی خودت میدونی چی میشه
که صدای در اومد
یه پسر میاد تو
اسمشو پرسیدم و گفت کای
گفتش دیگه بهم بگو ددی
منم با لکنت گفتم: چ.. ش..... دد.... یییی
دیدم داره صدای در میاد
(بقیش تو کامنتا)
که یاد شوگا افتادم
گفته بود شاید یه روزی بیام خونتون
که صدای زنگ خورد
دیدم شوگا پشت دره با یه گل و لباس
درو باز کردم
و دستام عرق کرده بود
خب اولین بارم بود یه پسر میاد تو عمارتم
دیدم شوگا میاد سمتم و بغلم میکنه و گل و لباسو میده بهم
(ادمین: خوبه کار دیگه ای نکرد😂)
من همیشه تو عمارت لباس راحتی مردونه دارم
گفتم بره بالا و لباسشو عوض کنه
دیدم دوباره زنگ خورد
جیمین بود ولی فقط گفت جیمینم
به شوگا گفتم جیمین اومدهه تو گفتی بیاد
جوابمو نداد درو باز کردم
ویو شوگا رفتم بالا دیدم. چقد لباس مردونه داره رفتم تو اتاق و لباسمو عوض کردم
که صدای جیغ ات رو شنیدم جیغ میکشید و صدام میکرد سریع رفتم پایین دیدم که ات نیست همه حارو دنبالش گشتم ولی نبود
دیدم خون ریخته رو زمین و جای ناخن رو زمین هست
ویو ات
داشتم شوگا رو صدا میکردم یه یدونه محکم چک زدن بهم و یه چیز تیزی روی شونم حص کردم و سیاهی
وقتی بیدار شدم توی یه اتاق بودم و لباس کوتاهی تنم بود که دیدم یه دختر اومد تو
اون رو نمب شناختم ولی وقتی اومدم کلی شلاق میزد بهم ولی واقعا اونقد درد نمی کرد
شلاقشو نازک تر کرد این واقعا درد داشت
یکم بغض کردم
و کل بدنم کبود شد
(الان داستان رفته پیش شوگا و جیمین)
شوگا سریع میره پیش جیمین و بهش میگه
(جیمین): وای الان اون دختر بخاطر ما باید زجر بکشه مطمئنم که کار ماریا
(شوگا) : امید وارم حالش خوب باشه
شوگا و جیمین میرن پیش اعضا و نقشه میکشن تا برن و ات رو پیدا کنن
نامجون قراره که پشتیبانی کنه گروهو
جین هم قراره تک تیراندازی کنه
کوک و جیمین و قرار شد که اونجا رو چک کنن
شوگا هم قرار شده که بره و ات رو نجات بده
تهیونگ و جیهوپم با شوگا میرن
ویو ات
اون دختر بهم گفت باید همکاری کنی ولی اگه همکاری نکنی خودت میدونی چی میشه
که صدای در اومد
یه پسر میاد تو
اسمشو پرسیدم و گفت کای
گفتش دیگه بهم بگو ددی
منم با لکنت گفتم: چ.. ش..... دد.... یییی
دیدم داره صدای در میاد
(بقیش تو کامنتا)
۴.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.