اومدیم بیرون که بریم سوار ماشین بشیم که جین درو باز کرد ب
اومدیم بیرون که بریم سوار ماشین بشیم که جین درو باز کرد برام و نشستم و کمربندمو برام بست و خودشم سوار شد
که
_ یه هوووووو دارمبابا میشم ارههه داریم سه نفره میشیم ی هندسام کوچولو این خیلی خوبه ات عاشقتم مرسی از هدیه ای که بهم دادی
+ دستم رو گذاشتم رو شکمم جین یعنی من دارم مامان میشم یعنی یه کوچولو داره توی شکمم رشد میکنه وویی( ذوق)
_ اره عشقم اره تو داری صاحب ی هندسام دیگه میشی دستم رو گذاشتم روی دستش که رو شکمش بود ببین کوچولو قول میدم هر کاری برای تو مامانت انجام بدم که فقط بخدیدن قول میدم مراقبتون باشم
_ خب دیگه راه بیوفتیم بریم که شما باید استراحت کنی و در ضم تو حق نداری تا نه ماه دیکه دست به سیاه و سفید بزنی و فقط استراحت میکنی
+ یااا چخبره
_ این یه دستوره و تو باید اتاعت کنی
+ بله امپراطور فهمیدم ( خندید و سرش رو اورد پایین وتعظییم کرد)
_ هوم خوبه
پرش زمانی به عمارت رسیدن .....
رسیدیم جین ماشین پارک کرد و امد درو برام باز کرد و دستش رو گذاشت دور کمرم و بردم به سمت در ورودی سالن عمارت
+ یااا جین من حاملم فلج که نیستم
_ ساکت تو سرت گیج میره و کم خونی تو خیلی ضیف شدی امکان بیوفتی الانم برو بالا استراحت کن تا من برات یه سوب خوشمزه درست کنم تاکید می کنم که مراقب باش و فقط استراحت کن گوشی دستت نگیر
+ اصن من رفتم ( دویدی و رفتی بالا ولی صدای اعتراضش رو شنیدی)
_ یااا انجوری مثل کانگرو میپری بالا نمیگی بچه افتاد
+ خندیدی رفتی تو اتاق و روی تخت دراز کشیدی و دستت رو گذاشتی رو شکمت و با بچت حرف زدی
+ مامانی حالت خوبه خیلی خوشحالم که دارمت به زندگی دو نفره من بابایی خوش امدی خوشگلم قشنگ مامان همینطوری که حرف میزدی نفهمیدی کی چشمات گرم شد و خوابت برد
ویو جین .....
اه ات واقعا بچس اون فقط ۲۰ سالش و من ۱۹ سال ازش بزرگترم اون هیچکس و غیر از من نداره پدر و مادرش رو تو ۱۶ سالگی تو تصادف از دست داد و رفت پرورشگاه وقتی ۱۹ سالش شد از پرورشگاه بیرون امد بیرون هیچ جایی رو نداشت که بره دوتا مرد مزاحمش شدن و من نجاتش دادم و اوردمش خونه ازش مراقبت کردم ولی کم کم عاشقش شدم
خب برم براش سوپ سبزیجات درست کنم که وقتی میخواست قرص بخوره معدش خالی نباشه .....
خب سوپ اماده شد گذاشتمش یکم خنک شه و بعد ریختم تو یک بشقاب گود و همراه با قرصاش گذاشتم تو سینی با یه لیوان اب و رفتم بالا در اتاق باز کردم و با ات مواجه شدم که ....
اسلاید دو عمارت جین
ساری باید برم دکتر ببخشید میدونم کم ادانش رو اخر شب میذارم دو بار نوشتم اپ نشد لایک یادتون نره کوتاه .
که
_ یه هوووووو دارمبابا میشم ارههه داریم سه نفره میشیم ی هندسام کوچولو این خیلی خوبه ات عاشقتم مرسی از هدیه ای که بهم دادی
+ دستم رو گذاشتم رو شکمم جین یعنی من دارم مامان میشم یعنی یه کوچولو داره توی شکمم رشد میکنه وویی( ذوق)
_ اره عشقم اره تو داری صاحب ی هندسام دیگه میشی دستم رو گذاشتم روی دستش که رو شکمش بود ببین کوچولو قول میدم هر کاری برای تو مامانت انجام بدم که فقط بخدیدن قول میدم مراقبتون باشم
_ خب دیگه راه بیوفتیم بریم که شما باید استراحت کنی و در ضم تو حق نداری تا نه ماه دیکه دست به سیاه و سفید بزنی و فقط استراحت میکنی
+ یااا چخبره
_ این یه دستوره و تو باید اتاعت کنی
+ بله امپراطور فهمیدم ( خندید و سرش رو اورد پایین وتعظییم کرد)
_ هوم خوبه
پرش زمانی به عمارت رسیدن .....
رسیدیم جین ماشین پارک کرد و امد درو برام باز کرد و دستش رو گذاشت دور کمرم و بردم به سمت در ورودی سالن عمارت
+ یااا جین من حاملم فلج که نیستم
_ ساکت تو سرت گیج میره و کم خونی تو خیلی ضیف شدی امکان بیوفتی الانم برو بالا استراحت کن تا من برات یه سوب خوشمزه درست کنم تاکید می کنم که مراقب باش و فقط استراحت کن گوشی دستت نگیر
+ اصن من رفتم ( دویدی و رفتی بالا ولی صدای اعتراضش رو شنیدی)
_ یااا انجوری مثل کانگرو میپری بالا نمیگی بچه افتاد
+ خندیدی رفتی تو اتاق و روی تخت دراز کشیدی و دستت رو گذاشتی رو شکمت و با بچت حرف زدی
+ مامانی حالت خوبه خیلی خوشحالم که دارمت به زندگی دو نفره من بابایی خوش امدی خوشگلم قشنگ مامان همینطوری که حرف میزدی نفهمیدی کی چشمات گرم شد و خوابت برد
ویو جین .....
اه ات واقعا بچس اون فقط ۲۰ سالش و من ۱۹ سال ازش بزرگترم اون هیچکس و غیر از من نداره پدر و مادرش رو تو ۱۶ سالگی تو تصادف از دست داد و رفت پرورشگاه وقتی ۱۹ سالش شد از پرورشگاه بیرون امد بیرون هیچ جایی رو نداشت که بره دوتا مرد مزاحمش شدن و من نجاتش دادم و اوردمش خونه ازش مراقبت کردم ولی کم کم عاشقش شدم
خب برم براش سوپ سبزیجات درست کنم که وقتی میخواست قرص بخوره معدش خالی نباشه .....
خب سوپ اماده شد گذاشتمش یکم خنک شه و بعد ریختم تو یک بشقاب گود و همراه با قرصاش گذاشتم تو سینی با یه لیوان اب و رفتم بالا در اتاق باز کردم و با ات مواجه شدم که ....
اسلاید دو عمارت جین
ساری باید برم دکتر ببخشید میدونم کم ادانش رو اخر شب میذارم دو بار نوشتم اپ نشد لایک یادتون نره کوتاه .
۸.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.