فریبرزم 20 سالمه می خوام جالب ترین خاطره ام رو از آمپول ز
فریبرزم 20 سالمه می خوام جالب ترین خاطره ام رو از آمپول زدن براتون تعریف کنم : اوایل اردیبهشت بود که دچار خارش و قرمزی بینی و چشم و عطسه مکرر شدم که مجبور شدم برم دکتر برام 2 تا آمپول بتامتازون نوشت و یه مشت قرص و شربت حساسیت رفتم داروخانه داروم رو گرفتم و برگشتم مطب تا آمپولم رو بزنم آمپول رو به تزریقاتیه دادم و روی تخت دراز کشیدم و لباسم رو پایین دادم یه کم می ترسیدم ولی می دونستم دردش زیاد نیست پنبه رو کشید و آمپول رو فرو داد و بعد از یه آی کوچک، کشید بیرون و لباسم رو کشید بالا و کمی جاش رو ماساژ دادم یه کوچولو جاش درد داشت از آقای تزریقاتی تشکر و خداحافظی کردم و برگشتم خونه و گفتم اگه بهتر شدم دیگه آمپول بعدی رو نمی زنم ولی عطسه ها قطع نشد و فردا جمعه بود و مطب ها تعطیل بود بابام من و به یه بیمارستان رسوند تا آمپول آخر رو بزنم بلکه خوب شم خودش تو سالن انتظار نشست و من آمپول رو به یه پرستار تحویل دادم و خودم رفتم آماده شدم و روی تخت دراز کشیدم بعد از چند دقیقه یه پرستار اومد و گفت یه نفس عمیق بکش می خوام آمپولت رو بزنم منم یه نفس کشیدم و پنبه کشید و آمپول رو فرو کرد درد زیادی داشت و کم کم بیشتر میشد منم با گریه داد زدم بتامتازون که اینقدر درد نداره چکار داری می کنی که پرستاره گفت آمپول شما مگه پنی سیلین نبود منم گفتم نه بتامتازون بود و پرستاره گفت ببخشید اشتباهی به من دادن و آمپول رو نصفه کشید بیرون و گفت آخرین بار کی پنی سیلین زده بودی حساسیت که نداری منم که آی آی می کردم داد زدم نه ندارم بابام که صدای فریادم رو شنید اومد پرسید چی شد چرا عصبانی هستی منم براش توضیح دادم و بابام هم یه بحثی با پرستار کرد و خواست بره پیش رئیس بیمارستان شاکی بشه که با وساطت چند تا پرستار دیگه آروم شد و از خیرش گذشت و پرستاره چند بار معذرت خواهی کرد و رفت از داروخانه بیمارستان یه بتامتازون گرفت و اومد و گفت آمپول شما رو اشتباهی به یه مریض دیگه زدیم که بنده خدا رفته، دوباره آماده شدم و بتامتازون رو تزریق کرد و با عصبانیت ازش خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه جای آمپوله خیلی درد داشت توی مسیر مرتب آه می کشیدم و بابام هم با خنده می گفت خوش به حال اون آدمی شد که بجای پنی سیلین بتامتازون زده و حتما هم میگه عجب پرستار خوش دستی بوده خوب براش زده نمی دونه دردش رو تو داری می کشی.
۳۱.۵k
۲۴ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.