پارت 6
پارت 6
تهیونگ و سوزی:سلام
(علامت استاد÷)
÷بازم دیر کردین سریع برین دفتر مدیر(عصبی و با لحن ترسناک)همین حالا(با داد)
تهیونگ و سوزی بزور رفتن دفتر مدیر
(علامت مدیر#)
- آقا مدیر تروخدا ببخشید دلم درد میکرد و به یه وسیله نیاز داشتم لطفا با تهیونگ کاری نداشته باشین همه مشکلات گردن من ل(تهیونگ وسط حرف پرید)
+نه آقا مدیر من باعث تمام مشکلاتم با دوست دخت(معکس کرد و دوباره ادامه داد)با دوستم کاری نداشته با(استاد وسط حرف پرید)
÷هر دوتاتون خفه شید
# آقا معلم این چه وضعه حرف زدنه با دانش آموز همین شکلی با بقیه حرف میزنین و درس میدین
(÷استاد آقا مدیر را حل داد)÷آره مشکل داری؟(داد)
-سوزی جیغ کشید و درخواست کمک کرد
+تهیونگ با گوشی تو جیبش زنگ زد پلیس
اتفاق های رخ داده شده:
تهیونگ زنگ زد به پلیس و پلیس معلم رو گرفتن و بردنش بیمارستان و بعد دکتر معلم گفت باید بره تیمارستان و بعد همه فهمیدن مشکل روحی روانی داشته و زنم داشته در حالی که به بقیه گفته بود تا بحال وارد رابطه نشده و بعد پلیسا تحقیق کردن که زنش وقتی یه بچه تو شکمش داشته که هشت ماه و ده روزش بوده را کشته و بدنشو تکه تکه کرده و همین باعث شد یه هفته اون مدرسه تعطیل شه
ویو سوزی
وقتی فهمیدم استاد مشکل روانی داشه و زنو بچه تو شکمشو کشته واقعا حالم بد شد ولی برام یه سوال پیش آمده بود چرا وقتی دو بار دیر رفتم سر کلاس بخشید مغزم داشت میمیترکید که تهیونگ گفت
+خوبی انگار حالت خوش نیس
-آره از وقتی موضوع استاد و خانوادش فهمیدم حالم بد شده بزور دارم راه میرم الان هم باید بریم کیفمامون رو برداریم و تا یک هفته مدرسه نیایم
+میتونم بعد از ظهر بیام دنبالت بریم بیرون؟
-آره ساعت چهار خوبه
+اوهوم
بعد رفتم جلو در مدرسه به بابام زنگ زدم و تهیونگ فال گوش وایساده بود ولی سوزی نفهمید
-الو بابا
ب/ات:سلام
-بابا میای دنبالم
ب/ات:نه نمیتونم با یکی از دوستات بیا یا تاکسی بگیر(سرد)
-باشه(ناراحت)
من واقعا از دست بابام ناراحت شدم چرا باهام سرد حرف زد انگار دشمنشم
داشتم تاکسی میگرفتم که تهیونگ صدام زد
+سوزی
-بله
+چرا وایسادی(خودشو به اون راه زد نه چیزی دیده ن چیزی شنیده)
-دارم تاکسی میگیرم برم خونه
+خب من میرسونمت ماشین دارم
-باشه مرسی(خجالت کشید
+خواهش میکنم خجالت نداره که
-خیل خب
تصویر دوم ماشین تهیونگ
سوزی راه را به تهیونگ نشون داد و........
تهیونگ و سوزی:سلام
(علامت استاد÷)
÷بازم دیر کردین سریع برین دفتر مدیر(عصبی و با لحن ترسناک)همین حالا(با داد)
تهیونگ و سوزی بزور رفتن دفتر مدیر
(علامت مدیر#)
- آقا مدیر تروخدا ببخشید دلم درد میکرد و به یه وسیله نیاز داشتم لطفا با تهیونگ کاری نداشته باشین همه مشکلات گردن من ل(تهیونگ وسط حرف پرید)
+نه آقا مدیر من باعث تمام مشکلاتم با دوست دخت(معکس کرد و دوباره ادامه داد)با دوستم کاری نداشته با(استاد وسط حرف پرید)
÷هر دوتاتون خفه شید
# آقا معلم این چه وضعه حرف زدنه با دانش آموز همین شکلی با بقیه حرف میزنین و درس میدین
(÷استاد آقا مدیر را حل داد)÷آره مشکل داری؟(داد)
-سوزی جیغ کشید و درخواست کمک کرد
+تهیونگ با گوشی تو جیبش زنگ زد پلیس
اتفاق های رخ داده شده:
تهیونگ زنگ زد به پلیس و پلیس معلم رو گرفتن و بردنش بیمارستان و بعد دکتر معلم گفت باید بره تیمارستان و بعد همه فهمیدن مشکل روحی روانی داشته و زنم داشته در حالی که به بقیه گفته بود تا بحال وارد رابطه نشده و بعد پلیسا تحقیق کردن که زنش وقتی یه بچه تو شکمش داشته که هشت ماه و ده روزش بوده را کشته و بدنشو تکه تکه کرده و همین باعث شد یه هفته اون مدرسه تعطیل شه
ویو سوزی
وقتی فهمیدم استاد مشکل روانی داشه و زنو بچه تو شکمشو کشته واقعا حالم بد شد ولی برام یه سوال پیش آمده بود چرا وقتی دو بار دیر رفتم سر کلاس بخشید مغزم داشت میمیترکید که تهیونگ گفت
+خوبی انگار حالت خوش نیس
-آره از وقتی موضوع استاد و خانوادش فهمیدم حالم بد شده بزور دارم راه میرم الان هم باید بریم کیفمامون رو برداریم و تا یک هفته مدرسه نیایم
+میتونم بعد از ظهر بیام دنبالت بریم بیرون؟
-آره ساعت چهار خوبه
+اوهوم
بعد رفتم جلو در مدرسه به بابام زنگ زدم و تهیونگ فال گوش وایساده بود ولی سوزی نفهمید
-الو بابا
ب/ات:سلام
-بابا میای دنبالم
ب/ات:نه نمیتونم با یکی از دوستات بیا یا تاکسی بگیر(سرد)
-باشه(ناراحت)
من واقعا از دست بابام ناراحت شدم چرا باهام سرد حرف زد انگار دشمنشم
داشتم تاکسی میگرفتم که تهیونگ صدام زد
+سوزی
-بله
+چرا وایسادی(خودشو به اون راه زد نه چیزی دیده ن چیزی شنیده)
-دارم تاکسی میگیرم برم خونه
+خب من میرسونمت ماشین دارم
-باشه مرسی(خجالت کشید
+خواهش میکنم خجالت نداره که
-خیل خب
تصویر دوم ماشین تهیونگ
سوزی راه را به تهیونگ نشون داد و........
۱.۸k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.