p22
یونگی:خیلی خوشگل شدی
ات: تو هم همینطور
اونقدر رقصیدیم که خسته شدیمو رفتیم نشستیم
دیگه ساعت یک بود منم انقدر خسته بودمو خوابم میومد که چشمام همش بسته میشد
یونگی ویو
فهمیدم ات خستست پس براید بغلش کردم بردمش تو ماشین و زنگ زدم به جیمین و گفتم ات امشب پیش من میمونه و حرکت کردم سمت خونم
وقتی رسیدیم ات تقریبا خواب بود براید بغلش کردم بردم تو اتاق لباسشو با لباس راحتی عوض کردمو خوابوندمش رو تخت و خودمم پیشش خوابیدم و بغلش کردم
ات: من کی اومدم اینجا؟(خوابالو)
شوگا: خودم اوردمت پرنسسم،خیلی خسته ای بخواب
ات: شب بخیر سرورمن (خنده)
شوگا: خنده
تو بغلم بود و موهاشو ناز می کردم که زود خوابش برد و خودمم کمکم خوابم برد
ات ویو
صبح وقتی بیدار شدم تو اتاق یونگی بودم اما خودش نبود رفتم دستو صورتمو شستمو رفتم پایین
شوگا: صبح بخیر چاگی
ات: صبح بخیر پیشی خودم (اصلا از قسمت عاشقانه نوشتن خوشم نمیاد 😐😅)
شوگا: یااا
ات: خنده
شوگا: بیا صبحونه درست کردم
ات: تو درست کردی؟
شوگا: اره
ات: بلدی؟
شوگا: فکر کردی فقط تو بلدی؟ ... بیا بخور
ات: اطاعت
شوگا: خنده
رفتیم صبحونرو خوردیم
یونگی: فیلم بزارم؟
ات: اره
شوگا: فیلم ترسناک چطوره؟
ات: خو... خوبه
شوگا: چرا لکنت گرفتی؟
ات: دفعه اخری که فیلم ترسناک دیدم برام خوب تشد
شوگا: خنده... نگران نباش من پیستم
ات: لبخند
فیلمو گزاشت داشتیم نگا می کردیم که یدفعه جای ترسناکش اومد من پریدم بغل یونگی
شوگا: خنده.... نترس بابا نمیخورتت
ات: یونگیااا
بعد از فیلم نشسته بودیم که
ات میگم من برم خونه دیگه
شوگا: بیشتر نمیمونی
ات: نه دیگه
شوگل: باسه به راننده میگم برسونتت
ات: باش
رفتم سوار ماشین شدم و حرکت و وقتی رسیدیم خونه رفتم در زدم جیمین درو باز کرد
ات: سلااام
حیمین...
ات: سلام کردم
جیمین:...
ات: یاا چرا جوابمو نمیدی
جیمین: من باهات قهرم
ات: جیمیناا چراا؟
جیمین: از وقتی با یونگی هستی کمتر باهام حرف میزنی و وقت میگذرونی
ات: جیمین قهر نکن دیگههه... من دوستت دارم
جیمین: به این راحتی ازت نمیگزرم، باید تنبیه شی
ات: دلت میااد؟
جیمین: من مافیام چطور دلم نیاد
اینو کفتو کولم کرد انداختم رو مبل و یدفعه... قلقلکم داد (ها چیه برادرشه انتظار چیو داشتیی؟)
ات:... جیمین... نکن... خواهش... دلم... درد... گرفت(خنده و نفس نفس)
جیمین: باشه بخشیدمت
ات:.. دلم درد گرفت
جیمین: خنده
رفتم بغلش کردمو لپشو بوسیدم
ات: دیگه قهر نکن
جیمین: هووم باشه
دستشو نوازش وار رو سرم گزاشتو پیشونیمو بوسید
(پرش زمانی به فردا تو دانشگاه)
چون دوروز پیش جشن بود هنوز بعضی از تزییناتو جمع نکردن و قرار شد دانشاموزا جمعشون کنن و اکیپ ما که کلا با این کار مشکل داره دزدکی رفتیم بیرون و پشت دانشگاه قایم شدیم که...
ادامه دارد
شرط نداره
ات: تو هم همینطور
اونقدر رقصیدیم که خسته شدیمو رفتیم نشستیم
دیگه ساعت یک بود منم انقدر خسته بودمو خوابم میومد که چشمام همش بسته میشد
یونگی ویو
فهمیدم ات خستست پس براید بغلش کردم بردمش تو ماشین و زنگ زدم به جیمین و گفتم ات امشب پیش من میمونه و حرکت کردم سمت خونم
وقتی رسیدیم ات تقریبا خواب بود براید بغلش کردم بردم تو اتاق لباسشو با لباس راحتی عوض کردمو خوابوندمش رو تخت و خودمم پیشش خوابیدم و بغلش کردم
ات: من کی اومدم اینجا؟(خوابالو)
شوگا: خودم اوردمت پرنسسم،خیلی خسته ای بخواب
ات: شب بخیر سرورمن (خنده)
شوگا: خنده
تو بغلم بود و موهاشو ناز می کردم که زود خوابش برد و خودمم کمکم خوابم برد
ات ویو
صبح وقتی بیدار شدم تو اتاق یونگی بودم اما خودش نبود رفتم دستو صورتمو شستمو رفتم پایین
شوگا: صبح بخیر چاگی
ات: صبح بخیر پیشی خودم (اصلا از قسمت عاشقانه نوشتن خوشم نمیاد 😐😅)
شوگا: یااا
ات: خنده
شوگا: بیا صبحونه درست کردم
ات: تو درست کردی؟
شوگا: اره
ات: بلدی؟
شوگا: فکر کردی فقط تو بلدی؟ ... بیا بخور
ات: اطاعت
شوگا: خنده
رفتیم صبحونرو خوردیم
یونگی: فیلم بزارم؟
ات: اره
شوگا: فیلم ترسناک چطوره؟
ات: خو... خوبه
شوگا: چرا لکنت گرفتی؟
ات: دفعه اخری که فیلم ترسناک دیدم برام خوب تشد
شوگا: خنده... نگران نباش من پیستم
ات: لبخند
فیلمو گزاشت داشتیم نگا می کردیم که یدفعه جای ترسناکش اومد من پریدم بغل یونگی
شوگا: خنده.... نترس بابا نمیخورتت
ات: یونگیااا
بعد از فیلم نشسته بودیم که
ات میگم من برم خونه دیگه
شوگا: بیشتر نمیمونی
ات: نه دیگه
شوگل: باسه به راننده میگم برسونتت
ات: باش
رفتم سوار ماشین شدم و حرکت و وقتی رسیدیم خونه رفتم در زدم جیمین درو باز کرد
ات: سلااام
حیمین...
ات: سلام کردم
جیمین:...
ات: یاا چرا جوابمو نمیدی
جیمین: من باهات قهرم
ات: جیمیناا چراا؟
جیمین: از وقتی با یونگی هستی کمتر باهام حرف میزنی و وقت میگذرونی
ات: جیمین قهر نکن دیگههه... من دوستت دارم
جیمین: به این راحتی ازت نمیگزرم، باید تنبیه شی
ات: دلت میااد؟
جیمین: من مافیام چطور دلم نیاد
اینو کفتو کولم کرد انداختم رو مبل و یدفعه... قلقلکم داد (ها چیه برادرشه انتظار چیو داشتیی؟)
ات:... جیمین... نکن... خواهش... دلم... درد... گرفت(خنده و نفس نفس)
جیمین: باشه بخشیدمت
ات:.. دلم درد گرفت
جیمین: خنده
رفتم بغلش کردمو لپشو بوسیدم
ات: دیگه قهر نکن
جیمین: هووم باشه
دستشو نوازش وار رو سرم گزاشتو پیشونیمو بوسید
(پرش زمانی به فردا تو دانشگاه)
چون دوروز پیش جشن بود هنوز بعضی از تزییناتو جمع نکردن و قرار شد دانشاموزا جمعشون کنن و اکیپ ما که کلا با این کار مشکل داره دزدکی رفتیم بیرون و پشت دانشگاه قایم شدیم که...
ادامه دارد
شرط نداره
۱۷.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.