آخرین غم
آخرین غم
Part 3
ویو مین
با ا/ت غروب آفتاب رو تماشا کردم و آفتاب کم کم مثل شعله شمع خاموش شد که یهو دیگه نفس کشیدن ا/ت رو احساس نکردم دستم رو کنار بینی ا/ت بردم و حتی زره ای نفس نمیکشید دستای سرد و زریفشو توی دستام گرفتم
مین هو: رفتی آره آخرش ترکم
کردی نه(گریه) بدن بی جونش رو بغل کردم و فقد اشک ریختم
مین هو: خوب بخوابی دخترکم(گریه)
<< 4 ماه بعد >>
ویو مین هو
توی این 4 ماه هر روز با گریه و چشم های خیس و قرمز بلند میشم هر روز به این فکر میکنم که ا/ت حالش خوبه یا نه اما حیف که از حالش خبر ندارم دلم برای بغل گرمش لبخند شیرینش تنگ شده برای اون صدای قشنگش برای خودش همه چیش بلاخره...
میدونم خیلی خیلی خیلی بد شد ببخشید
نظرتونو بگید؟
Part 3
ویو مین
با ا/ت غروب آفتاب رو تماشا کردم و آفتاب کم کم مثل شعله شمع خاموش شد که یهو دیگه نفس کشیدن ا/ت رو احساس نکردم دستم رو کنار بینی ا/ت بردم و حتی زره ای نفس نمیکشید دستای سرد و زریفشو توی دستام گرفتم
مین هو: رفتی آره آخرش ترکم
کردی نه(گریه) بدن بی جونش رو بغل کردم و فقد اشک ریختم
مین هو: خوب بخوابی دخترکم(گریه)
<< 4 ماه بعد >>
ویو مین هو
توی این 4 ماه هر روز با گریه و چشم های خیس و قرمز بلند میشم هر روز به این فکر میکنم که ا/ت حالش خوبه یا نه اما حیف که از حالش خبر ندارم دلم برای بغل گرمش لبخند شیرینش تنگ شده برای اون صدای قشنگش برای خودش همه چیش بلاخره...
میدونم خیلی خیلی خیلی بد شد ببخشید
نظرتونو بگید؟
۳.۲k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.