cute lover
پارت ۳۹ ( پارت بعدی پارت اخرهه)
مینهو: اوم....چی درست کنیم؟
جیسونگ: دلم کورن داگ میخواد!
مینهو: پس درست میکنیم!
جیسونگ: هوراااا
موادشو اوردیم و شروع به پختن کردیم. بعد ۱۵ دقیقه مواد آماده کردیم و گذاشتیم سرخ شه. بعد ۱۵ دقیقه همش پخت و گذاشتیم رو میز و شروع به خوردن کردیم.
جیسونگ: خیلی خوب شدههه!
مینهو: ارهه!
بعد ۲۰ دقیقه از دور میز پاشدیم و گفتیم که ظرف هارو باهم بشوریم.
مینهو: خب من مایه میزنم تو با آب میشوریشون.
جیسونگ: باشه!
شروع کردیم به شستن و بعد ۱ ساعت شستن ظرفا تموم شد.
جیسونگ: وووههههه خستمهه!
مینهو: منممم!
نگاهی به ساعت کردم و دیدم ساعت ۳ هست.
مینهو: ساعت ۴ بریم بیرون؟
جیسونگ: اره بریم باغ وحش!
مینهو: باغ وحش؟ باشه بریم!
جیسونگ: هورااااا
مینهو: نینی کوچولو.
ساعت ۳ و ۱۵ شروع کردن به آماده شدن و بعد ۳۰ دقیقه از خونه اومدن بیرون.
باغ وحش یکم دو بود برای همین با موتور مینهو رفتن.
جیسونگ: مینهو من تاحالا سوار موتور نشدم ، میترسم.
مینهو: اروم میرم نگران نباش.
سوار موتور شدن و جیسونگ محکم مینهو رو گرفت.
مینهو: آماده ای؟
جیسونگ: اوهوم
مینهو موتور رو روشن کرد و به سمت باغ وحش حرکت کرد.
تا مینهو یه کوچولو گاز میداد ، جیسونگ مینهو رو محکم تر بغل میکرد و با این کارش مینهو لبخندی میزد.
بعد ۳۰ دقیقه رسیدن و جیسونگ اروم پیاده شد.
مینهو: خوب بود
جیسونگ: بد نبود ، بیا بریم.
مینهو هم از موتور پیاده شد و و با جیسونگ رفت داخل باغ وحش.
بعد ۲۰ دقیقه
همونطور که داشتن حیوونا رو میدیدن ، که یهو جیسونگ یه شخص آشنا دید.
ویو جیسونگ
داشتم با مینهو میمون هارو میدادم ، که یهو یه مرد آشنا رو دیدم. اون......اون.....اینجا...چیکار میکنه؟! آقای چوی......
ترس و استرس بدی تو دلم درست شد.
مینهو: جیسونگ؟ خوبی؟
جیسونگ: اره خوبم میشه فقط از اینجا بریم؟!
مینهو: تو که خیلی ذوق داشتی بیای چرا الان بریم؟
جیسونگ: خواهش میکنم!
مینهو: باشه باشه بیا بریم.
داشتیم از کنار اون مردک رد میشدیم که یهو نگام کرد. نگاش حالمو بهم میزد. بعدش یه لبخند چندش بهم زد و ما از اونجا اومدیم بیرون.
بقیش تو کامنت👇
مینهو: اوم....چی درست کنیم؟
جیسونگ: دلم کورن داگ میخواد!
مینهو: پس درست میکنیم!
جیسونگ: هوراااا
موادشو اوردیم و شروع به پختن کردیم. بعد ۱۵ دقیقه مواد آماده کردیم و گذاشتیم سرخ شه. بعد ۱۵ دقیقه همش پخت و گذاشتیم رو میز و شروع به خوردن کردیم.
جیسونگ: خیلی خوب شدههه!
مینهو: ارهه!
بعد ۲۰ دقیقه از دور میز پاشدیم و گفتیم که ظرف هارو باهم بشوریم.
مینهو: خب من مایه میزنم تو با آب میشوریشون.
جیسونگ: باشه!
شروع کردیم به شستن و بعد ۱ ساعت شستن ظرفا تموم شد.
جیسونگ: وووههههه خستمهه!
مینهو: منممم!
نگاهی به ساعت کردم و دیدم ساعت ۳ هست.
مینهو: ساعت ۴ بریم بیرون؟
جیسونگ: اره بریم باغ وحش!
مینهو: باغ وحش؟ باشه بریم!
جیسونگ: هورااااا
مینهو: نینی کوچولو.
ساعت ۳ و ۱۵ شروع کردن به آماده شدن و بعد ۳۰ دقیقه از خونه اومدن بیرون.
باغ وحش یکم دو بود برای همین با موتور مینهو رفتن.
جیسونگ: مینهو من تاحالا سوار موتور نشدم ، میترسم.
مینهو: اروم میرم نگران نباش.
سوار موتور شدن و جیسونگ محکم مینهو رو گرفت.
مینهو: آماده ای؟
جیسونگ: اوهوم
مینهو موتور رو روشن کرد و به سمت باغ وحش حرکت کرد.
تا مینهو یه کوچولو گاز میداد ، جیسونگ مینهو رو محکم تر بغل میکرد و با این کارش مینهو لبخندی میزد.
بعد ۳۰ دقیقه رسیدن و جیسونگ اروم پیاده شد.
مینهو: خوب بود
جیسونگ: بد نبود ، بیا بریم.
مینهو هم از موتور پیاده شد و و با جیسونگ رفت داخل باغ وحش.
بعد ۲۰ دقیقه
همونطور که داشتن حیوونا رو میدیدن ، که یهو جیسونگ یه شخص آشنا دید.
ویو جیسونگ
داشتم با مینهو میمون هارو میدادم ، که یهو یه مرد آشنا رو دیدم. اون......اون.....اینجا...چیکار میکنه؟! آقای چوی......
ترس و استرس بدی تو دلم درست شد.
مینهو: جیسونگ؟ خوبی؟
جیسونگ: اره خوبم میشه فقط از اینجا بریم؟!
مینهو: تو که خیلی ذوق داشتی بیای چرا الان بریم؟
جیسونگ: خواهش میکنم!
مینهو: باشه باشه بیا بریم.
داشتیم از کنار اون مردک رد میشدیم که یهو نگام کرد. نگاش حالمو بهم میزد. بعدش یه لبخند چندش بهم زد و ما از اونجا اومدیم بیرون.
بقیش تو کامنت👇
۹.۵k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.