فیک مرگ آروم فصل دوم p10
p10 نکشینم بفرمایید پارت جدید
P10
جیمین:حرومزاده داری چه غلطی میکنی
....:مزاحم عوضی (آروم پاشد رفت)
جیمین:لیدی حالتون خوبه؟
ا/ت:اوهوم ازتون ممنونم
جیمین:خواهش میکنم کاری نکردم
(جیمین دست وپای زخمی و رنگ و روی پریده ا/ت رو میبینه )
جیمین:خیلی آسیب دیدید بزارید کمکتون کنم
ا/ت:نه نیازی نیست نمیخام اذیتتون کنم
جیمین:مشکلی نیست این نزدیکیا یه کافه و داروخونه هست بیاید بریم اونجا
ا/ت:(هوففف هم گشنمه همزخمی ام کاری جز اعتماد کردن بهش نمیتونم بکنم بهتره برم)
ا/ت:اوکی بریم
(رسیدن کافه ا/ت توی کافه منتظر نشست و جیمین هم رفت داروخونه تا یکم پماد و چسب زخم بخره)
جیمین:اوه هنوز چیزی سفارش ندادی؟
ا/ت:خب نه راستش کیف پولم همراهم نیست
جیمین:باخنده خب سفارش میدادی من می اومدم حساب میکردم
ا/ت:خب به اینجا فکر نکرده بودم
جیمین:خب به هرحال الان یه چیزی سفارش بده
ا/ت:اوکی
(جیمین زخم های ا/ت رو پانسمان میکنه)
ا/ت:ببخشید من میرم دستشویی
جیمین:اوکی مراقب باش
جیمین :(باید چیکارکنم ؟ یعنی نامجون میدونه دوست دخترش با این سر و وضع اینجا است؟ یعنی فرار کرده؟ باید بهش بگم میدونم کیه؟ بنظرم باید صبر کنم خودش حرف بزنم تنها کاری که میتونم براش بکنم اینکه تا جایی که میشه کمکش کنم )
ادمین:جیمین دوست نامجونه و براساس عکس هایی که دیده بود ا/ت رو از همون اول میشناخته
ا/ت: من برگشتم.
جیمین:اوه اومدی،بشین ،خب برنامه ات چیه ؟ کارخاصی میخای بکنی ؟ هرجا میخای بری من میرسونمت
ا/ت:راستش برنامه خاصی ندارم ،و جای خاصی ام ندارم فقط باید برگردم سئول
جیمین:الان هیچ ماشینی نیست فکر کنم باید فردا بری
ا/ت :آه پس چیکارکنم؟
جیمین:خب منم فردا باید از این شهر برم بیا امشب رو توهتل بمونیم کار دیگه ای نمیشه کرد
ا/ت:آخه من نمیتونم با اسمم اتاق بگیرم تازه کارت شناسایی ام همرام نیست یادت رفته؟
جیمن:نه یادم نرفته. چرا نمیتونی ؟
ا/ت:خب داستانش طولانیه.
جیمین:مشکلی نیست میتونیم با اسم من اتاق بگیریم
P10
جیمین:حرومزاده داری چه غلطی میکنی
....:مزاحم عوضی (آروم پاشد رفت)
جیمین:لیدی حالتون خوبه؟
ا/ت:اوهوم ازتون ممنونم
جیمین:خواهش میکنم کاری نکردم
(جیمین دست وپای زخمی و رنگ و روی پریده ا/ت رو میبینه )
جیمین:خیلی آسیب دیدید بزارید کمکتون کنم
ا/ت:نه نیازی نیست نمیخام اذیتتون کنم
جیمین:مشکلی نیست این نزدیکیا یه کافه و داروخونه هست بیاید بریم اونجا
ا/ت:(هوففف هم گشنمه همزخمی ام کاری جز اعتماد کردن بهش نمیتونم بکنم بهتره برم)
ا/ت:اوکی بریم
(رسیدن کافه ا/ت توی کافه منتظر نشست و جیمین هم رفت داروخونه تا یکم پماد و چسب زخم بخره)
جیمین:اوه هنوز چیزی سفارش ندادی؟
ا/ت:خب نه راستش کیف پولم همراهم نیست
جیمین:باخنده خب سفارش میدادی من می اومدم حساب میکردم
ا/ت:خب به اینجا فکر نکرده بودم
جیمین:خب به هرحال الان یه چیزی سفارش بده
ا/ت:اوکی
(جیمین زخم های ا/ت رو پانسمان میکنه)
ا/ت:ببخشید من میرم دستشویی
جیمین:اوکی مراقب باش
جیمین :(باید چیکارکنم ؟ یعنی نامجون میدونه دوست دخترش با این سر و وضع اینجا است؟ یعنی فرار کرده؟ باید بهش بگم میدونم کیه؟ بنظرم باید صبر کنم خودش حرف بزنم تنها کاری که میتونم براش بکنم اینکه تا جایی که میشه کمکش کنم )
ادمین:جیمین دوست نامجونه و براساس عکس هایی که دیده بود ا/ت رو از همون اول میشناخته
ا/ت: من برگشتم.
جیمین:اوه اومدی،بشین ،خب برنامه ات چیه ؟ کارخاصی میخای بکنی ؟ هرجا میخای بری من میرسونمت
ا/ت:راستش برنامه خاصی ندارم ،و جای خاصی ام ندارم فقط باید برگردم سئول
جیمین:الان هیچ ماشینی نیست فکر کنم باید فردا بری
ا/ت :آه پس چیکارکنم؟
جیمین:خب منم فردا باید از این شهر برم بیا امشب رو توهتل بمونیم کار دیگه ای نمیشه کرد
ا/ت:آخه من نمیتونم با اسمم اتاق بگیرم تازه کارت شناسایی ام همرام نیست یادت رفته؟
جیمن:نه یادم نرفته. چرا نمیتونی ؟
ا/ت:خب داستانش طولانیه.
جیمین:مشکلی نیست میتونیم با اسم من اتاق بگیریم
۴.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.