p5 بچه ها چون شاید فردا نتونم پارت بزارم بزاهمین
(امروز ۲ پارت میزارم اوک شرط نداریم)کوک:جیرال؟ کوک:جیرال؟ جی:ا ا...استاد کوک:چرا نرفتی هنوز جی:از یادم رف کوک:😐از یادت رف بریم خونت؟😐 جی:اره (لبخنده ضایع کننده) کوک:هه ...باش زود باش جیرال:باشه کوک:خب جی:نمیرین بیرون کوک:اها اره ببخشید....کوک میره بیروم جیرال هم لباساش رو میپوشه از زبان جی: داشتم میرفتج تاکسی بگیرم که یه دستی رو شونم گذاشته شد وقتی نگاه کردم دیدم که دست استادمه جی:کاری داشتید؟کوک:من میرسونمت جی:نه نه کوک:بیا دیگه اه لوس جی:اخه من نمیام کوک:نمیای؟جی:اخه میدونین بابام کمیسختگیره ها کوک :سر کوچتون پیاده میشی جی:امم باش از زبان کوک:وقتی ادرسو میداد خیلی کیوت بود وقتی رسیدیم دیدم خونه نیس ویلااااس(یه بارم مال دخترا ویلا باشه دا😑)جی:ممنونم سنسی فعلا😁👋 کوک:فعلا (بچه ها الان میگین که کدوم استاد میاد دانش اکمزش رومیرسونه خونش اون واقعیته سنسی خودم هم بعضی وقتا که مامانم دیرمیاد یا پیشم میمونه یاهم میبره تا وسط راه.خلاصه نگین پس عاشق شدن عاشق همنشدننننن )از زبان جی:رقتمخونه دیم یونی جین دارم حرف میزنن جین:چرا نمیخوای ازدواجکنیم؟ یونی:اخه نمیشه عشقم بزا کمیهم بگذریم بعد جین:اههههه جی:(هی اسم دختره یادممیره🤣🤣💔 )خوشمیگذرونین؟ یونی لبخند (الکی)میزنه جی:اوففف خلاصه کلام جین من میرم بخوابم جین:بای بای عههههه یه لحظههههه جی:ها؟ جین:جیمین فردا با عمو میاد
۵۳.۲k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.