پارت 15
Black_blood
part15
وارد سالن شدم که دیدم جونکوک و یونگی اومدن سلام کردم
یونا:سلام پس جیمین کو
یونگی:خوابه
یونا:ههه
جونکوک:خب حالا چیشد هانا تو اتاق بود
یونا:نه اثری از هانا نبود نکنه اتفاقی براشون افتاده
جونکوک:اه باز تو این جمله رو تکرار کردی
یونگی:خیله خب بابا عه الان ما مشکلمون چیزه دیگس حالا باید چیکار کنیم چه خاکی باید تو سرمون بریزیم فردا اقا ی هان پرسيد این دوتا کجان چی بگیم؟؟
یونا:ای خدا(با بغض)
جونکوک:وایی وایی وایی الان باید چیکار کنیم
یونا:نمیدونم
یونگی:جونکوک
جونکوک:هاا
یونگی:مگه تهیونگ نگفته بود مامانش کاراگاه و باباش پلیس
جونکوک:اره حالا که چی
یونگی:خب ما میتونیم شماره ی مامان باباش رو پیدا کنیم و موضوع رو براشون تعریف کنیم
یونا:وایسید ببینم میشه به منم توضیح بدید
یونگی:کل ماجرا رو براش تعریف کرد
یونا:اره فکر خوبیه
جونکوک:خب حاله شمارشون رو از کجا بیاریم؟
یونگی:یواشکی میریم دفتر دیگه
جونکوک:آخه عقل کل اولن که در دفتر قفله دومن دوربین های مداربسه رو میخوای چیکار کنی
یونگی:اها به اینجاش فک نکرده بوم
حونکوک:پس به کجاش فک کرده بودی
یونا:😂😂
جونکوک:حالا که دیگه نمیتونیم کاری انجام بدیم بهتره بریم بخوابیم
The end of the part15
__________________♡___________________
part15
وارد سالن شدم که دیدم جونکوک و یونگی اومدن سلام کردم
یونا:سلام پس جیمین کو
یونگی:خوابه
یونا:ههه
جونکوک:خب حالا چیشد هانا تو اتاق بود
یونا:نه اثری از هانا نبود نکنه اتفاقی براشون افتاده
جونکوک:اه باز تو این جمله رو تکرار کردی
یونگی:خیله خب بابا عه الان ما مشکلمون چیزه دیگس حالا باید چیکار کنیم چه خاکی باید تو سرمون بریزیم فردا اقا ی هان پرسيد این دوتا کجان چی بگیم؟؟
یونا:ای خدا(با بغض)
جونکوک:وایی وایی وایی الان باید چیکار کنیم
یونا:نمیدونم
یونگی:جونکوک
جونکوک:هاا
یونگی:مگه تهیونگ نگفته بود مامانش کاراگاه و باباش پلیس
جونکوک:اره حالا که چی
یونگی:خب ما میتونیم شماره ی مامان باباش رو پیدا کنیم و موضوع رو براشون تعریف کنیم
یونا:وایسید ببینم میشه به منم توضیح بدید
یونگی:کل ماجرا رو براش تعریف کرد
یونا:اره فکر خوبیه
جونکوک:خب حاله شمارشون رو از کجا بیاریم؟
یونگی:یواشکی میریم دفتر دیگه
جونکوک:آخه عقل کل اولن که در دفتر قفله دومن دوربین های مداربسه رو میخوای چیکار کنی
یونگی:اها به اینجاش فک نکرده بوم
حونکوک:پس به کجاش فک کرده بودی
یونا:😂😂
جونکوک:حالا که دیگه نمیتونیم کاری انجام بدیم بهتره بریم بخوابیم
The end of the part15
__________________♡___________________
۲.۳k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.