دو پارت(جانگ هوسوک)
دو پارت(جانگ هوسوک)
وقتی باهاش قهری و اون با اکسش میاد مهمونی و تو میبینیش
___________________________________
نشسته بودم رو مبل و داشتم نوشیدنی میخوردم و گوشی میدیدم، منتظر پیام جیهوپ بودم که ازم معذرت خواهی کنه
سوبین: ا. ت تو فکری چیزی شده(سوبین رفیق ا.ت هست، پسره)
ا. ت: با جیهوپ دعوام شده
سوبین: یا ا. ت ول کن خوشبگذرون درست میشه
ا. ت: اهوم. دونفر اومدن نشستن روبه روم چون سرم تو گوشی بود اهمیت ندادم
هوپی: چاگیا نوشیدنی میخوری
میا: اهوم ددری(همون اکس هوپی)
ا. ت:(صدای هوپی بود سرمو اوردم بالا دیدم جیهوپ روبه رومه و یه دختر هم روی پاهاش نشسته با دیدن قلبم خورد شد)
سوبین:(دیدم که ا. ت با دیدن اون وضعیت رنگش پرید خواستم کم نیاره)
سوبین: بیبی(رفتم و دست ا.ت رو گرفتم)
ا. ت:(اون بیبی صدام زد و با فهمیدن موضوع جوابشو دادم)
ا. ت: بله ددی
هوپی:(باورم نمیشد ا. ت نباید این کار رو میکرد میارو بلندش کردم و وایسادم)
ا. ت: اوه اقای جانگ شماهم اینجایید من و دوست پسرم مزاحمتون نمیشیم،
بریم ددی(روبه سوبین)
هوپی:(دیگه نتونستم تحمل کنم دست ا.ت رو از دست سوبین در آوردم و بغلش کردم )
هوپی: وایسا دارم برات(تو گوشش)
ا. ت رو کنار زدم و یه مشت زدم تو صورت پسره زدم
ا. ت:(جیغ) جیهوپ
هوپی: تو خفه
ا.ت:(جیهوپ واقعا عصبانی بود اون وقتی عصبانی میشه کسی نمیتونه جلوشو بگیره)
ا. ت: حیهوپ ولش کن جیهوپپپ(داد و گریه)
هوپی: ببین چون رفیق ا. تی کاری باهات ندارم پلی دیگه تکرار نشه(با صدای محکم و خفنش)
هوپی: ا. ت سریع برو تو ماشین
ا. ت: یه سیلی به جیهوپ زد
(خاک تو سرت نزن بیشعور😑)
بایه دختر دیگه اومدی مهمونی، اونو رو پات نشوندی، رفیقمو زدی توقع داری به حرفت گوش بدم(رفت و سوبین رو بلند کرد) هخوبی سوبین؟
سوبین: خوبم ا. ت نترس خوبم
ا. ت:سوبین ببخشید لطفا خواهش میکنم (گریه)
سوبین: ا. ت خواهری گریه نکن اشکالی نداره درک میکنم
هوپی: ا. ت گمشو تو ماشین(با صدای خیلی خیلی خیلی خیلی بلند)
ا. ت:(از ترس سریع رفتم و سوار ماشین شدم جیهوپ تو راه اصلا حرفی نمیزد ولی اگه کتکم میزد از اون سکوتش بهتر بود رسیدیم خونه)
هوپی:(یه نفس عمیق کشید) سعی میکنم اروم باشم توضیح بده(کمی داد)
ا. ت: .......
وقتی باهاش قهری و اون با اکسش میاد مهمونی و تو میبینیش
___________________________________
نشسته بودم رو مبل و داشتم نوشیدنی میخوردم و گوشی میدیدم، منتظر پیام جیهوپ بودم که ازم معذرت خواهی کنه
سوبین: ا. ت تو فکری چیزی شده(سوبین رفیق ا.ت هست، پسره)
ا. ت: با جیهوپ دعوام شده
سوبین: یا ا. ت ول کن خوشبگذرون درست میشه
ا. ت: اهوم. دونفر اومدن نشستن روبه روم چون سرم تو گوشی بود اهمیت ندادم
هوپی: چاگیا نوشیدنی میخوری
میا: اهوم ددری(همون اکس هوپی)
ا. ت:(صدای هوپی بود سرمو اوردم بالا دیدم جیهوپ روبه رومه و یه دختر هم روی پاهاش نشسته با دیدن قلبم خورد شد)
سوبین:(دیدم که ا. ت با دیدن اون وضعیت رنگش پرید خواستم کم نیاره)
سوبین: بیبی(رفتم و دست ا.ت رو گرفتم)
ا. ت:(اون بیبی صدام زد و با فهمیدن موضوع جوابشو دادم)
ا. ت: بله ددی
هوپی:(باورم نمیشد ا. ت نباید این کار رو میکرد میارو بلندش کردم و وایسادم)
ا. ت: اوه اقای جانگ شماهم اینجایید من و دوست پسرم مزاحمتون نمیشیم،
بریم ددی(روبه سوبین)
هوپی:(دیگه نتونستم تحمل کنم دست ا.ت رو از دست سوبین در آوردم و بغلش کردم )
هوپی: وایسا دارم برات(تو گوشش)
ا. ت رو کنار زدم و یه مشت زدم تو صورت پسره زدم
ا. ت:(جیغ) جیهوپ
هوپی: تو خفه
ا.ت:(جیهوپ واقعا عصبانی بود اون وقتی عصبانی میشه کسی نمیتونه جلوشو بگیره)
ا. ت: حیهوپ ولش کن جیهوپپپ(داد و گریه)
هوپی: ببین چون رفیق ا. تی کاری باهات ندارم پلی دیگه تکرار نشه(با صدای محکم و خفنش)
هوپی: ا. ت سریع برو تو ماشین
ا. ت: یه سیلی به جیهوپ زد
(خاک تو سرت نزن بیشعور😑)
بایه دختر دیگه اومدی مهمونی، اونو رو پات نشوندی، رفیقمو زدی توقع داری به حرفت گوش بدم(رفت و سوبین رو بلند کرد) هخوبی سوبین؟
سوبین: خوبم ا. ت نترس خوبم
ا. ت:سوبین ببخشید لطفا خواهش میکنم (گریه)
سوبین: ا. ت خواهری گریه نکن اشکالی نداره درک میکنم
هوپی: ا. ت گمشو تو ماشین(با صدای خیلی خیلی خیلی خیلی بلند)
ا. ت:(از ترس سریع رفتم و سوار ماشین شدم جیهوپ تو راه اصلا حرفی نمیزد ولی اگه کتکم میزد از اون سکوتش بهتر بود رسیدیم خونه)
هوپی:(یه نفس عمیق کشید) سعی میکنم اروم باشم توضیح بده(کمی داد)
ا. ت: .......
۱۹.۴k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.