بازی شیرین پارت ۶ 💗💖 (:
* پرش زمانی به ۱ هفته بعد *
از زبان هانیل :
۱ هفته گذشت و من اینجا خدمتکارم ولی این دختره هیلدا هر غلطی میکنه میندازه گردن من .
بگذریم امشب یه مهمونی هست منم کل عمارتو تمیز کرده بودم الانم که باید پذیرایی میکردم داشتم نابود میشدم از کمر درد .
* مهمونی *
+ پیش اجوما بودم که جیهوپ همه رو صدا زد .
_ امشب شب مهمیه.
+ یهو جیهوپ جلویه هیلدا زانو زد و ازش خاستگاری کرد و هیلدام جواب مثبت داد نمیدونم چرا بغضم گرفت ولی نگهش داشتم .
همه مهمونا دست زدن .
* بله متوجه شدید هانیل قصه ی ما عاشق شده ولی نمیتونه خودش راضی کنه چون از نظر خودش این یه عشق زود گذره .
* چند ساعت بعد *
+ چند ساعتی گذشت و من هنوز اون بغض تو گلوم بود بغض عجیبی بود دلم نمیخواست گریه کنم ولی حالم خوب نبود . تو همین فکرا بودم که یهو ....
ادامه دارد .....
از زبان هانیل :
۱ هفته گذشت و من اینجا خدمتکارم ولی این دختره هیلدا هر غلطی میکنه میندازه گردن من .
بگذریم امشب یه مهمونی هست منم کل عمارتو تمیز کرده بودم الانم که باید پذیرایی میکردم داشتم نابود میشدم از کمر درد .
* مهمونی *
+ پیش اجوما بودم که جیهوپ همه رو صدا زد .
_ امشب شب مهمیه.
+ یهو جیهوپ جلویه هیلدا زانو زد و ازش خاستگاری کرد و هیلدام جواب مثبت داد نمیدونم چرا بغضم گرفت ولی نگهش داشتم .
همه مهمونا دست زدن .
* بله متوجه شدید هانیل قصه ی ما عاشق شده ولی نمیتونه خودش راضی کنه چون از نظر خودش این یه عشق زود گذره .
* چند ساعت بعد *
+ چند ساعتی گذشت و من هنوز اون بغض تو گلوم بود بغض عجیبی بود دلم نمیخواست گریه کنم ولی حالم خوب نبود . تو همین فکرا بودم که یهو ....
ادامه دارد .....
۲.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.