وقتی هیچ اعتمادی نداره ...
وقتی هیچ اعتمادی نداره ...
#هیونجین #استری_کیدز #درخواستی
Pov: وقتی نمیتونه اعتماد بکنه و میترسه بهش کسی آسیب بزنه
عشق قابل درک نیست ، عشق ، احساسات همشون باهم دیگه یکی نیستند هرکسی مانند شکل و جسمشون عشق و علاقه و همینطور احساسات متفاوتی هم دارند
عشق بعضی وقتا بهترین حس دنیارو به انسان دست میده اما همین حس میتونه تبدیل به یک حس بد ، یک حسی که هیچوقت ترکت نکنه ، یک حس آزاد دهنده !
عشق میتونه مانند بقیه چیزا شیرین و دلنشین باشه ، اما بعضی وقتام به طور بی رحمانه میتونه تورو بشکونه، جوری که حتی از ۱۰ تا چاقو هم که بخوری دردش بدتره
دوست داشتن کسی شیرینه که اونم متقابل تورو دوست داشته باشه ، اما اگر اون فرد هم متقابل دوستت داشته باشه ؟
با چشم هایی لرزون و اشکی داشتی به شوهرت که هیچ اعتمادی بهت نداشت و فکر میکرد اگه بهت اعتماد بکنه آسیب میزنی بهش ، نگاه کردی
بینی ات رو بالا کشیدی و به سمتش قدم برداشتی ..
جسم پسر خسته ات رو توی آغوشت گرفتی ، سرش رو روی سینه ات گذاشت اما تایمی نگذشت که لباست خیس شد ، بخاطر گریه کردنای هیونجین بود
اون داشت عذاب میکشید،نمیتونست به بهترین فرد توی زندگیش کسی که دیوونه بار دوستش داشت ، اعتماد بکنه دستت رو روی جسم بزرگش گذاشتی و اروم شروع به نوازش کردنش شدی ،
= هیس..گریه نکن عزیزم ..
سرش رو بالا گرفت و با چشم هایی اشکی بهت نگاه کرد
هردو دستت رو روی صورتش گذاشتی و با انگشتت اشک هاش رو پاک کردی ، هردو دستشو روی دستات گذاشت و با ناراحتی گفت
_ ا.ت من معذرت .. میخوام .. متاسفم .. ولی .. ولی لطفا کمکم کن..کمکم کن از این عذاب بیرون بیام ..
با لحن کاملا جدی گفتی
= هرکاری میکنم .. هر کاری ..
اگه بد شد ببخشید 🥲💔
#هیونجین #استری_کیدز #درخواستی
Pov: وقتی نمیتونه اعتماد بکنه و میترسه بهش کسی آسیب بزنه
عشق قابل درک نیست ، عشق ، احساسات همشون باهم دیگه یکی نیستند هرکسی مانند شکل و جسمشون عشق و علاقه و همینطور احساسات متفاوتی هم دارند
عشق بعضی وقتا بهترین حس دنیارو به انسان دست میده اما همین حس میتونه تبدیل به یک حس بد ، یک حسی که هیچوقت ترکت نکنه ، یک حس آزاد دهنده !
عشق میتونه مانند بقیه چیزا شیرین و دلنشین باشه ، اما بعضی وقتام به طور بی رحمانه میتونه تورو بشکونه، جوری که حتی از ۱۰ تا چاقو هم که بخوری دردش بدتره
دوست داشتن کسی شیرینه که اونم متقابل تورو دوست داشته باشه ، اما اگر اون فرد هم متقابل دوستت داشته باشه ؟
با چشم هایی لرزون و اشکی داشتی به شوهرت که هیچ اعتمادی بهت نداشت و فکر میکرد اگه بهت اعتماد بکنه آسیب میزنی بهش ، نگاه کردی
بینی ات رو بالا کشیدی و به سمتش قدم برداشتی ..
جسم پسر خسته ات رو توی آغوشت گرفتی ، سرش رو روی سینه ات گذاشت اما تایمی نگذشت که لباست خیس شد ، بخاطر گریه کردنای هیونجین بود
اون داشت عذاب میکشید،نمیتونست به بهترین فرد توی زندگیش کسی که دیوونه بار دوستش داشت ، اعتماد بکنه دستت رو روی جسم بزرگش گذاشتی و اروم شروع به نوازش کردنش شدی ،
= هیس..گریه نکن عزیزم ..
سرش رو بالا گرفت و با چشم هایی اشکی بهت نگاه کرد
هردو دستت رو روی صورتش گذاشتی و با انگشتت اشک هاش رو پاک کردی ، هردو دستشو روی دستات گذاشت و با ناراحتی گفت
_ ا.ت من معذرت .. میخوام .. متاسفم .. ولی .. ولی لطفا کمکم کن..کمکم کن از این عذاب بیرون بیام ..
با لحن کاملا جدی گفتی
= هرکاری میکنم .. هر کاری ..
اگه بد شد ببخشید 🥲💔
۹۰۹
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.