هزار پارتی جونگکوکـــ 3
خودشو کمی به تخت نزدیک کرد و از روی تشک تخت که فنر هاش پوست رو خراش میدادن پتوی نازکی رو برداشت و خودش رو با اون پوشوند"
+داد نزن..داد نزن!
"با صدایی که مطمئن بود فقط خودش میشنید زمزمه میکرد"
'هرکاری ک ازش میخواستن انجام نده و با لذت بیشتری انجام میداد... ولی ن ن دختر خیلی کوچیکی ک کنارش بود دلش و ب رحم اورد... خودکارشو سمت دختر روبه روش گرفت... ولی این دفعه با ملایمت بیشتر...'
_فسفلی!
"با صدای بمی که به گوش خورد سرش رو بالا آورد
خودکار دقیقا جلوی صورتش بود
با چشم هاش صورت پسر رو آنالیز کرد
موهای بلوند شده..چشم های بادومی، لب های پف کرده و قرمز..ترکیب چهره جذابی بود!
لبخند آرومی به لب هاش نشست و خودکار رو بین انگشت هاش گرفت"
+م..مرسی!
_اومم، باهات مهربون رفتار کردن، چطوری جبرانش میکنی؟
"سرش رو کج کرد و برای بار دوم چهره پسر رو آنالیز کرد"
+نظرت چیه خودتو معرفی کنی؟
_نپیچون، گرل... جبرانش کن، وگرنه برمیگردم ب حالت کارخونه
+جبران؟ چجوری باید جبران شه جناب؟؟
"کمی تر پتو رو روی پاهای پسر کشید"
+زمین سرده..پاهات درد میگیره!
_کیس
"چیزی که از طرف پسر شنیده بود رو نادیده گرفت و ادامه داد"
+نمیدونم برای چی تو این آسایشگاه روانی گیر افتادی ..هرچند خودشون ادمو روانی میکنن..ولی سعی کن وقتی رو زمین میشینی خودتو گرم نگه داری..اینجا زمینش سرده!
و اینجا روزی یه بار غذا میدن..سعی کن خودتو سیر نگه داری..البته اگه با غذاهاشون رو دل نکنی!"
_مجبورم نکن بدون اجازت کاری ک میخوام و انجام بدم
"بدون توجه به صدایی که از گلوی پسر به بیرون کشیده میشد به حرف زدنش ادامه میداد"
+اینجا نهایتا هفته ایی دوبار میتونی بری حموم و شامپوی خاصی هم نداری..بهت هفتگی شامپو و صابون میدن..و فقط پنج دقیقه زمان استفاده از حموم رو داری!!
"نگاهش رو به کف زمین دوخت و به فکر فرو رفت"
'محکم چونه ی دختر و توی دستاش گرفت'
_پس خوشت میاد مجبورت کنم...
+داد نزن..داد نزن!
"با صدایی که مطمئن بود فقط خودش میشنید زمزمه میکرد"
'هرکاری ک ازش میخواستن انجام نده و با لذت بیشتری انجام میداد... ولی ن ن دختر خیلی کوچیکی ک کنارش بود دلش و ب رحم اورد... خودکارشو سمت دختر روبه روش گرفت... ولی این دفعه با ملایمت بیشتر...'
_فسفلی!
"با صدای بمی که به گوش خورد سرش رو بالا آورد
خودکار دقیقا جلوی صورتش بود
با چشم هاش صورت پسر رو آنالیز کرد
موهای بلوند شده..چشم های بادومی، لب های پف کرده و قرمز..ترکیب چهره جذابی بود!
لبخند آرومی به لب هاش نشست و خودکار رو بین انگشت هاش گرفت"
+م..مرسی!
_اومم، باهات مهربون رفتار کردن، چطوری جبرانش میکنی؟
"سرش رو کج کرد و برای بار دوم چهره پسر رو آنالیز کرد"
+نظرت چیه خودتو معرفی کنی؟
_نپیچون، گرل... جبرانش کن، وگرنه برمیگردم ب حالت کارخونه
+جبران؟ چجوری باید جبران شه جناب؟؟
"کمی تر پتو رو روی پاهای پسر کشید"
+زمین سرده..پاهات درد میگیره!
_کیس
"چیزی که از طرف پسر شنیده بود رو نادیده گرفت و ادامه داد"
+نمیدونم برای چی تو این آسایشگاه روانی گیر افتادی ..هرچند خودشون ادمو روانی میکنن..ولی سعی کن وقتی رو زمین میشینی خودتو گرم نگه داری..اینجا زمینش سرده!
و اینجا روزی یه بار غذا میدن..سعی کن خودتو سیر نگه داری..البته اگه با غذاهاشون رو دل نکنی!"
_مجبورم نکن بدون اجازت کاری ک میخوام و انجام بدم
"بدون توجه به صدایی که از گلوی پسر به بیرون کشیده میشد به حرف زدنش ادامه میداد"
+اینجا نهایتا هفته ایی دوبار میتونی بری حموم و شامپوی خاصی هم نداری..بهت هفتگی شامپو و صابون میدن..و فقط پنج دقیقه زمان استفاده از حموم رو داری!!
"نگاهش رو به کف زمین دوخت و به فکر فرو رفت"
'محکم چونه ی دختر و توی دستاش گرفت'
_پس خوشت میاد مجبورت کنم...
۱۸.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.