وقتی پسرخالت بود و...
P:12
تهیونگ :پاهاشو هی تکون میداد محکم تر گرفتمش تکون نخوره سرش داد زدم: عه یه جا وایسا دیگه( عربده)
ا.ت:از ترسم دیگه تکون نخوردم
کوک:دیدم ا.ت ترسیده قلبم هزار تیکه شد رفتم کنارش سرشو گذاشتم رو سینه ام گفتم:ببین چشاتو ببند نترس خب زود تموم میشه
ا.ت:باشه هقق
دکتر اومد پنبه رو کشید یه قطره اشک از چشمام افتاد پایین سرمو بیشتر تو بغل کوک فرو بردم که موهامو ناز کرد یهو درد و سوزش زیادی روی رون پام حس کردم که جیغم رف هوا
کوک:هیش تموم شدد پاشو
تهیونگ:خاک تو سرت کنن سر دوثانیه ابرومون بردی
کوک:عه تهیونگ اشکال نداره ولش کن خودت میاریش تو ماشین یا من بیارم؟؟
تهیونگ : خودت ببرش من حساب کنم بیام
کوک:باش ا.ت:رو براید استایل بغلش کردم که سرشو گذاشت رو سینه ام
کوک:خوبی؟؟
ا.ت:اره( بی حال)
کوک:خب حوصله داری بریم بیرون یا ببریمت خونه؟؟
ا.ت:بریم دریا؟؟
کوک:باش بزار تهیونگ بیاد
ویو کوک:خوابوندمش عقب ماشین نشستم پشت فرمون که دیدم تهیونگ اومد
کوک:ته ا.ت میگه بریم دریا
ته:باشه اگه حالش خوبه بریم
کوک:به سمت دریا حرکت کردم
پرش زمانی تو دریا:
ا.ت:داداشی
تهیونگ:بله
ا.ت:ببخشید عصبانیت کردم دست خودم نبود میترسم
تهیونگ:اشکال نداره( بغلش کرد)
کوک:اهم بچه ها بریم شنا ت دریا؟؟
ا.ت:ارهه( با ذوق)
که یهو دیدم کوک گذاشتم من رو رو کولش دوید سمت دریا....
شرایط :40 لایک
تهیونگ :پاهاشو هی تکون میداد محکم تر گرفتمش تکون نخوره سرش داد زدم: عه یه جا وایسا دیگه( عربده)
ا.ت:از ترسم دیگه تکون نخوردم
کوک:دیدم ا.ت ترسیده قلبم هزار تیکه شد رفتم کنارش سرشو گذاشتم رو سینه ام گفتم:ببین چشاتو ببند نترس خب زود تموم میشه
ا.ت:باشه هقق
دکتر اومد پنبه رو کشید یه قطره اشک از چشمام افتاد پایین سرمو بیشتر تو بغل کوک فرو بردم که موهامو ناز کرد یهو درد و سوزش زیادی روی رون پام حس کردم که جیغم رف هوا
کوک:هیش تموم شدد پاشو
تهیونگ:خاک تو سرت کنن سر دوثانیه ابرومون بردی
کوک:عه تهیونگ اشکال نداره ولش کن خودت میاریش تو ماشین یا من بیارم؟؟
تهیونگ : خودت ببرش من حساب کنم بیام
کوک:باش ا.ت:رو براید استایل بغلش کردم که سرشو گذاشت رو سینه ام
کوک:خوبی؟؟
ا.ت:اره( بی حال)
کوک:خب حوصله داری بریم بیرون یا ببریمت خونه؟؟
ا.ت:بریم دریا؟؟
کوک:باش بزار تهیونگ بیاد
ویو کوک:خوابوندمش عقب ماشین نشستم پشت فرمون که دیدم تهیونگ اومد
کوک:ته ا.ت میگه بریم دریا
ته:باشه اگه حالش خوبه بریم
کوک:به سمت دریا حرکت کردم
پرش زمانی تو دریا:
ا.ت:داداشی
تهیونگ:بله
ا.ت:ببخشید عصبانیت کردم دست خودم نبود میترسم
تهیونگ:اشکال نداره( بغلش کرد)
کوک:اهم بچه ها بریم شنا ت دریا؟؟
ا.ت:ارهه( با ذوق)
که یهو دیدم کوک گذاشتم من رو رو کولش دوید سمت دریا....
شرایط :40 لایک
۲۷.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.